سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مردم، قهرمان رو از زندون درآوردن و روی شونه های خودشون گذاشتن .
دیگه هر کاری کردن پایین نیومد.





برچسب ها : چرت و پرت  ,

 

 

دمپایی!

 

با اجازه آقای فریدون مشیری
 

بی تو ای برق، شبی باز از آن کوچه گذشتم

 

همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم»

 

بند رخسار تو در رفت ز تنبان نگاهم

 

چاله آمد سر راهم

 

پای بی صاحب من «زرت» در آن چاله فروشد

 

هیکل گنده مخلص دمرو شد.

 

**

 

در تهی خانه جیبم، غم قبض تو درخشید

 

بر سماور کده نفتی ذهنم،

 

قوری یاد تو ای برق خروشید،

 

چایی خاطره جوشید!

 

«یادم آمد که شبی با تو از آن کوچه گذشتم»

 

پی دیوار نگشتم.

 

توی آن چاله لوله‌کشی آبکی گاز فزرتی

 

نفتادم، نفتادم.

 

با تو گفتم که تو گهگاه کجایی؟

 

وصل ناگشتن از آن به که بیایی و نپایی

 

لامروت، تو مگر دشمن مایی؟

 

«من ندانستم از اول که تو بی‌مهر و وفایی!»

 





برچسب ها : چرت و پرت  ,

 

دخالت در کار پزشک ممنوع !!

پیر زنی سخت مریض شد. پسرش او را نزد پزشک برد. پزشک بیماری زن را تشخیص داد و به پسر گفت : برو برای مادرت همسری جوان پیدا کن. پسر گفت : آخر پیرزنان را چه به شوهر؟  پیر زن گفت : دستور پزشک را اطاعت کن و در کار او دخالت نکن.

 





برچسب ها : چرت و پرت  ,


به نام آن که می خندونه ما رو
شاید ما هم بخندونیم شما رو!

همون که گریه مون هم دست اونه
با این که خیلی خیلی مهربونه

خدایی که نداره غیر خوبی
پُر رایانه هاش از شِیرِ(share) خوبی

خدایی که مرامش حد نداره
واسه یک سینه، دست رد نداره

خدایی که خدایی بی نیازه
محبّت کارشه، بنده نوازه

خدایی که واسه ش تُرک و لُر و کُرد
همه ش عین هَمَن، می شه قسم خورد

خدایی که ما رو می شناسه از دور
ما از نزدیک برامون نیست مقدور

به ما گفته مجازیم که بخندیم
به شرط که فقط خالی نبندیم

مبادا دست بندازید هم رو!
دماغ و گردن و قطر شکم رو!

یکی چاقه، یکی لاغر، مبادا
مرتّب تیکّه بندازین به اونا!

یکی زلفش بلنده، خیلی خاصّه!
یکی-تابلو شد از قافیه- طاسه

یکی قّدش بلنده، خب! به ما چه!؟
یا نه! کوتاهه قّدش، به شما چه!؟

یکی روی لبش تبخال داره
بهش می خندی، خب اشکال داره

یکی بینی ش بزرگه، عین دلمه
که خندیدن به این هم خیلی ظلمه

مهم نیست این که باشی از چه تیمی
مبادا بگذری از هر حریمی!

همون طوری که عکسم قاب داره
مزاح و خنده هم آداب داره

جهنم کاملاً عکس بهشته
به هم خندیدن از افعال زشته

کنار هم ولی با روی شُسته
اگه با هم بخندیم این درسته

منبع: فیض بوک صــــــــــــــ9-11 نویسنده: ناصر فیض





برچسب ها : چرت و پرت  ,

 

دانشجوی معلوم الحال !

از همـان روزی کـه دانشجو شـدم

از جهاتی بـنده زیر و رو شـدم

 

روز اوّل ســر به زیــر و با حیا

روز دوّم این هوا (…) پررو شدم

 

بعد از آنـی کـه سبیلم را زدم

دشمن ِ سر سخت ِ زیر ابـرو شــدم

 

هیبت ِ مـردانه را دادم ز دست

صاحب ِ لنز و تل و گیسو شـدم!

 

دود ِ پیپ و دود قلیان، دود بنگ …

من ولـی پابـست ِ تنـباکو شدم

 

تـرم اوّل گرچه دیدم ژالـه را

عاشـق ِ گلـچهره و مـینو شـدم!

 

ترم دوّم قلب ِ من پـایانه شد

هر کسی خر شد سوار ِ او شدم!

 

فصل ِ سـرما لُـخت و عریانم، ولی

فصل ِ گرما شکل ِ اسکیـمو شدم

 

بس که اُملت پخته ام این سال ها

عـمّه جــانم گفت کـدبانو شدم!

 

در حــوادث بــر خــلاف ِ دیگران

فارغ از هر گونه های و هو شدم

 

یاد ِ ایّامی که می دانی به خیر…

تازگی بی خاصیت، بی بو شدم!

 

بعد ِ عمری کسب ِ علم و معرفت

جای دکتر، عاقبت هالو  شدم!





برچسب ها : چرت و پرت  ,

رفت به باد فنا .... 

رفت به باد فنا   هرکه پی وام رفت

نفت نیامد که هیچ...هی مده گیر سه پیچ

از سر ین سفره ها رایحه شام رفت

ما که ندیدیم لیک گفت به ما جام جم:

محتکر بی شعور تا دم اعدام رفت

عقل فیوزش پرید، عشق دو تا سکته زد

دید که تا نرخ گوشت قیمت بادام رفت

نفت به نام قمر، گاز به کام قطر           

ز اسکله های مجاز! دیم دارا دام دام...رفت!

گرچه جناب چاوز یافت زما آبرو

آبروی مذهب وعزت اسلام رفت

شکر خدا که نیافت جیب مدیران خلل

رفت اگرهم خوب از کیسه ایتام رفت

محو شد از این دیار حضرت اسفندیار

در پی قاضی سعید، حضرت الهام رفت!

 خادم و مشهور بود، هاله ای از نور بود

دولت خدمتگزار حیف که ناکام رفت

عباس احمدی

 





برچسب ها : چرت و پرت  ,

صبح تا شب، مستمر غر می زنیم
ما اصولاً بیشتر غر می زنیم 

******
طبق تحقیقات، حتی توی خواب
یا به پهلو یا دمر غر می زنیم

******
صبح بعد از پاشدن از خواب هم
ابتدا یک مختصر غر می زنیم

******
توی منزل هم اگر ممکن نشد
می رویم این دور و بر غر می زنیم

******
ظاهرا خوب است، حالی می دهد
علتش این است اگر غر می زنیم

******
هر کجا باشیم، در آپارتمان
یا که ویلا و کپرغر می زنیم

******
پشت رل در مرسدس بنزی قشنگ
یا که بر پالان خر غر می زنیم

******
گاه گاهی نم نمک یا زیر لب
گاه گاهی با تشر غر می زنیم

******
یا که خیلی بد ادا همراه با
پیچ و تابی در کمر غر می زنیم

******
گاه با کوبیدن یک لنگه کفش
یا دو دستی توی سر غر می زنیم

******
از کسی هر وقت دلخور می شویم
هفته ها کلی پکر غر می زنیم

******
وقت بیماری که محشر می شویم
بیشتر از سی نفر غر می زنیم

******
همسفر ها بیشتر تک می پرند
بسکه دائم در سفرغر می زنیم

******
بچه تا می گوید از بیرون برام
چیپس یا چیزی بخرغر می زنیم

******
توی شرکت از مدیر آزرده ایم
رو به این مشدی صفرغر می زنیم

******
یا که از دایی کیارش دلخوریم
هی به زندایی قمرغر می زنیم

******
وقت بر گشتن به منزل از سرِ
کوچه یا از پشت در غر می زنیم

******
چانه و این فکمان اوراق شد
بس که هی بر همدگر غر می زنیم

******
ما کما کان نیمی از این عمر را
بیخودی یا بی ثمر غر می زنیم

 





برچسب ها : چرت و پرت  ,

  

در می روم

تازگی ها با خودم ور مــی روم
گاه از دست ِ خودم در مــی روم

من به جای هرمز و لاوان و کیش
می روم تا عمق ِ احساسات خویش

سوژه هایم پیش ِ پا افتاده نیست
شعر گفتن آن چنان هم ساده نیست

گرچه گاهــی اختلاسی هم شده ست
کارهای بــی کلاسی هـم شده ست

گشته لــوطی خور سهام نفت هم
پـر زد و از این ولایت رفت هم!

نیست تقـصیر از من ِ یـک لاقـبا
ما کجا و حرف های نا به جـا !

در شبـی کـه خاطــراتم دود شد
کــودکی هـایم سپـس مفقـود شد

خواب دیدم بعد از آن آدم شدم
گـرچـه با یک عده نامحرم شدم!

(مدتی این گونه بر من سخت گشت
تا که بیت ِ بعدی از ذهنم گذشت…)

بـی دلـم دنبال دلـبر مــی روم
از “دبی” هم آن طرف تر می روم

می روم آن جا که مرغابی نبود
هیچ کس در فکر زیر آبی نبود…!

 

 

 





برچسب ها : چرت و پرت  ,

انسان مایه دار غمش فرق می کند ! 

باما قیافه و شکمش فرق می کند !

 

آن شاعری که عاشق و آزاده زیسته است

باجیره خوارها قلمش فرق می کند !

 

فکر قِرو فِراست زن شخص پولدار

اطوارو نازو زیر و بَمَش فرق می کند !

 

پایین شهر و تنگی آن کوچه هاش با

بالای شهرو پیچ و خمش فرق می کند !

 

ای دوست  چونکه دولت تدبیر آمده

دزدی و رشوه دست کمش فرق می کند !

 

دزدیّ کارمند جدید اداره با

دزدان بانک ها رقمش فرق می کند !

 

مارابه قیمت دوسه کیلو خیار داد !

آن کس که بخشش  وکرمش فرق می کند !

 





برچسب ها : چرت و پرت  ,

ای کاش  

آن برج بزرگ مال من بود

تااینکه من از کرایه ی آن

در لذ ّت جاودانه بود م

لم داده و کیف می نمود م

هر روز به زیر سایه ی آن !!

***

ای کا ش

رئیس بودم و شاد

تا صاحب اعتبار بود م !

دارای دوتا زن اضافی !

ایضا

ده خانه و چند باغ و ویلا...

از مردم مایه دار بود م !

***

ای کا ش

آقای فلان برادرم بود

تا در کنف نفوذایشا ن

هر صاحب منصبی کرم !بود!!

***

ای کاش

من نیز

با حقه وحیله وزرنگی !

دارای هزا رکار بودم !

باترکِ خریّت مداوم !

از مردم خرسوار بودم !!

***

ای کاش که بنده هم شبیه

آن حاجی آس و پاس بودم !

در کشور دیگری فراری

باتهمت اختلاس بودم !!

***

ای کاش

مانند فلان جناب آقا !

می شد ببرم همیشه ویلا

زنهای قشنگ و زشت راهم !!

با پول حرام و خرج دادن

می شد بخرم بهشت راهم !!!

 





برچسب ها : چرت و پرت  ,
   1   2   3   4   5   >>   >




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 1
    بازدید دیروز : 36
    کل بازدید : 913437
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/1/10    ساعت : 3:19 ص

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات