سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فرود امام (ع) در نینوی 

هر دو لشکر باهم حرکت می کردند که امام قصد داشت به مسیر دیگری برود اما حر مانع شد و هر دو لشکر به نینوا رسیدند در همین حال نامه ای از عبیدالله بن زیاد رسید که در آن چنین آمده بود:

اما بعد چون نامه ام به تو رسید و فرستاده ام نزد تو آمد، بی درنگ بر حسین تنگ گیر و او را جز در دشتی بی آب و گیاه فرود نیاور. به فرستاده خود دستور دادم از تو جدا نشود تا خبر انجام فرمانم را بیاورد. والسلام.راوی گوید : دیده های امام اشک آلود شد و فرمود: خدایا! خدایا! از اندوه و بلا به تو پناه می برم. و همان جا فرود آمد.

سپس امام رو به اصحاب خود کرد و فرمود: اما بعد. حقاً که مردم بندگان دنیایند و شیرینی دنیا را تنها بر زبان خود دارند. تا زندگی هایشان پربار است بر محور دین گرد آیند، پس چون با بلاها آزموده و آزرده شوند دینداران کم شوند. سپس پرسید: آیا اینجا کربلاست؟ گفتند آری. فرمود: این زمین جایگاه اندوه و بلاست، همین جا خوابگاه شتران ما و محل قیام ما و جای ریختن خون های ماست.





برچسب ها : همراه حسین از مکه تا کربلا  ,

منزل عذیب هجانات
امام (ع) از بیضه به عذیب کوچ کرد در حالی که حر نیز با او همراه می رفت ناگهان چهار سواره را دیدند که از کوفه می آیند سپس امام (ع) از آنان پرسید: از مردمانی که پشت سر گذاشتید چه خبر؟ محمد بن عبدالله عائذی عرض کرد: اما اشراف کوفه را رشوه های بزرگ دادند و از زندگی فریبا سرشار شدند و دلشان را به دست آورده هوای آنان را ویژه خود ساختند از این رو همگی دشمن تواند. اما بقیه مردم پس دلهایشان در هوای توست و شمشیرشان آخته بر تو خواهد بود.امام (ع) فرمود: آیا فرستاده من نزد شما آمد؟ گفتند: که بود؟ فرمود: قیس بن مسهرصیداوی. عرض کردند: آری. حصین بن تمیم او را دستگیر کرد و نزد عبیدالله فرستاد بن زیاد به او دستور داد تا به تو و پدر بزرگوارت را ناسزا گوید، ولی او. به تو و پدر بزرگوارت درود فرستاد و ابن زیاد و پدرش را لعن کرد و مردم را به یاری تو فراخواند و خبر داد که تو می آیی و ابن زیاد دستور داد تا او را از قصر به زمین افکندند.
اشک در چشمان اما حلقه زد و فروریخت. فرمود برخی به شهادت رسیدند و برخی در انتظارند و هرگز عقیده و راه خود را تبدیل نکردند.





برچسب ها : همراه حسین از مکه تا کربلا  ,

منزل بیضه
امام(ع) و حر به مسیر خود ادامه دادند تا  به بیضه رسیدند. امام (ع) در بیضه برای هر دو سپاه سخن راند پس از حمد و ثنای خداوند فرمود: هان ای مردم! همانا رسول خدا(ص) فرمود : هر که فرمانروایی ستمگر را ببیند که حرامهای خدا را حلال می شمرد، پیمان خدا را می شکند، با سنت رسول خدا(ص) مخالفت کرده در میان بندگان خدا با گناه و تجاوز رفتار می کند و او با کردار و گفتار خود بر او نشورد، بر خداست که او را در جایگاه پست و عذاب آور آن ستمگر درآورد. بدانید اینان به پیروی شیطان چسبیده اطاعت خدای رحمان را ترک گفته، تباهی ها را آشکار ساخته حدود خداوندی را تعطیل کرده اند و من از هر کس دیگر سزاوارترم که بر اینان شوریده در برابرشان بایستم.





برچسب ها : همراه حسین از مکه تا کربلا  ,

 

دیدار امام با فرزدق شاعر 

در راه فرزدق شاعر آن حضرت (ع) را دیده سلام کرد و گفت : ای فرزند رسول خدا(ص)! چگونه به کوفیان دل می بندی با اینکه پسر عمت مسلم بن عقیل و پیروانش را کشتند! دیدگان امام(ع) اشکبار شد و فرمود: خدا مسلم را رحمت کند، او به سوی آسایش الهی و ملکوت عطرآگین و بهشت و خشنودی خدا رخت بربست. او تکلیف خود را انجام داد و هنوز تکلیف ما باقی است. سپس این اشعار را سرود:

اگر دنیا ارزشمند به شمار می آید پاداش خداوند برتر و شریف تر است.

و اگر بدنها برای مرگ پدید آمده اند، پس در راه خدا با شمشیر کشته شدن بهترین است. و اگر روزی آدمیان به تقدیر الهی تقسیم گشته است پس در طلب آن آزمند نبودن زیباترین است. و اگر گردآوری ثروت دنیا برای واگذاردن است، پس چرا آدمی در انفاق آن بخل می ورزد. امام (ع) به دختر مسلم (ع) فرمود: دخترم! من پدر تو و دخترانم خواهران تواند.

 





برچسب ها : همراه حسین از مکه تا کربلا  ,

چون خواست از مکه رهسپار شود، خانه خدا را طواف کرد و سعی (میان مروه و صفا را) انجام داد و از احرام بیرون آمد و ( بدین گونه) حج خود را تبدیل به عمره کرد، زیرا از بیم دست گیری نمی توانست حج خود را به پایان رساند .

امام حسین (ع) ایستاد و فرمود: « همه ستایشها از آن خداست، آنچه او خواهد ( پدید آید) و جز به او هیچ توانی نیست. مرگ همچون گردنبند دختران، آویزه گلوی بنی آدم است و چونان اشتیاق یعقوب به یوسف، دیدار گذشتگان خود را چه مشتاقم! و شهادت گاهی برایم گزیده اند که (ناچار) آن را دیدار کنم. گویا گرگهای حریص دشتهای نواویس و کربلا را می بینم که بند بند جسمم را از هم گسیخته شکمبه های تهی و مشک های خالی خود را از آن انباشته کنند. از آنچه با قلم تقدیر الهی رقم خورده، گریزی نیست. هر کس خون خویش را در راه ما (که راه خداست) می بخشد و خود را آماده دیدار خدا کرده است، با ما رهسپار شود که من به خواست خدا فردا رهسپارم» سپس این سخن را فرمود: « حقا که بردباری، زیور جان است، وفای به عهد جوانمردی است، (پیوند با خدا و اولیا) وسیله خوشحالی، خود برتر بینی گزافه پنداری است، شتاب ورزی بی خردی است و بی خردی ناتوانی، زیاده روی گرداب نابودی، همنشینی پست همّتان شرّ و همنشینی تبهکاران شک آور است.»





برچسب ها : همراه حسین از مکه تا کربلا  ,

امام حسین

نامه های کوفیان به امام حسین (ع) : 

شیعیان در منزل سلیمان بن صرد خزایی گرد آمدند، سلیمان گفت: معاویه مرده است و حسین (ع) از بیعت خود داری کرده رهسپار مکه شده است و شما شیعیان او و پدر اویید! اگر مطمئنید که او را یاری کرده با دشمنش می جنگید به او نامه بنویسید و اگر از ترس و سستی خود بیم دارید او را فریب ندهید.گفتند: نه! بلکه ما با دشمن او جنگیده و خود را فدای او می کنیم. سلیمان گفت: پس نامه بنویسید و آنان نوشتند: به نام خداوند بخشنده مهربان؛ این نامه به حسین بن علی (ع) از سلیمان بن صرد، مسیب بن نجبه، رفاعه بن شداد، حبیب بن مظاهر و پیروان مومن و مسلمان کوفی اوست. سلام بر تو باد. در ستایش خدایی که هیچ معبود به حقی جز او نیست با تو هم زبانیم. اما بعد ستایش خدایی راست که دشمن بیدادگر کینه توز تو را در هم شکست همان کسی که بر این امت چیره گشت و با نیرنگ آنان را ربود.بیت المال امت را غصب کرد و بدون رضای آنان بر آنان فرمان راند، خدایش از رحمت خویش دور دارد چنان که قوم ثمود را دور داشت. اکنون ما مردم عراق رهبری نداریم. به سوی ما رهسپار شو امید است خدای متعال به وسیله تو ما را به حق فراهم آورد .





برچسب ها : همراه حسین از مکه تا کربلا  ,

امام حسین در مکه

امام حسین (ع) ماه شعبان و رمضان و شوال و ذی قعده را در مکه ماند. راوی گوید: که آن روز در مکه عبد الله بن عباس و عبد الله بن عمر بن خطاب نیز بودند. آنان که قصد مراجعت به مدینه را داشتند با هم نزد امام آمدند. ابن عمر عرض کرد، ابا عبد الله! تو از دشمنی و ظلم مردم این دیار با شما(خاندان پیامبر (ص)) آگاهی این مردم با یزید بن معاویه بیعت کردند. من نگرانم که به سبب این پول های زرد و سفید به او گرایش یافته  تو را بکشند و بخاطر تو مردم زیادی کشته شوند.
امام (ع) فرمود: هیهات! ای فرزند عمر این گروه اگر چه مرا به حق دانند، رهایم نخواهند کرد و اگر به حق ندانند از پی من آیند تا با اکراه بیعت کنم یا مرا بکشند. ای عبد الله! آیا نمی دانی که از نشانه های پستی دنیا بر خدا این است که سر یحیی بن زکریا را برای فاحشه ای از زنان هرزه بنی اسرائیل بردند، با اینکه سر بریده با آنان به برهان سخن می گفت؟! ابا عبد الرحمن! آیا نمی دانی که بنی اسرائیل از طلوع فجر تا طلوع آفتاب هفتاد پیامبر را می کشتند سپس در بازار های خود نشسته همگی به خرید و فروش می پرداختند، آنچنان که گویی چیزی نکرده اند! خدا نیز در عذاب آنان شتاب نفرمود سپس با صلابت و اقتدار آنان را گرفت؟!





برچسب ها : همراه حسین از مکه تا کربلا  ,

پاسخ امام حسین (ع) به ولید بن عتبه (حاکم مدینه)
که دستور گرفتن بیعت از امام را داشت
جناب امیر! ما خاندان نبوت و معدن رسالت و موضع رفت و آمد فرشتگان و محل رحمت خداوندیم و خدا به ما آغاز فرمود و به ما نیز ختم کرد، یزید مردی است تبهکار، مِی آشام و کشنده انسان های محترم، که آشکارا گناه می کند، و مثل من با چون اویی بیعت نخواهد کرد...
حسین (ع) کنار قبر جدّ خود
شبی امام حسین (ع) از خانه بیرون آمده کنار قبر جدّش رسول خدا آمد و فرمود: سلام بر تو باد ای پیامبر خدا منم حسین فرزند فاطمه، منم فرزند و نوه دختری تو در میان بازماندگانی که میان امت خود جا نهادی. ای پیامبر خدا! تو بر آنان گواه باش که مرا تنها گذارده حقم را تباه ساختند و حرمتم را شکستند، این شکوه من است به تو تا روزی که تورا دیدار کنم.





برچسب ها : همراه حسین از مکه تا کربلا  ,

 

«خطبه امام حسین (ع) در مکه» 

 

ای آرزو مندان به درگاه خدا! می بینید که پیمان رسول خدا (ص) خوار و ناچیز شده و کورها و لال ها و از کار افتاده ها در شهر ها رها شده اند و رحم نمی کنید، و در خور مسئولیت خود کار نمی کنید و به کسانی که در آن راه تلاش می کنند وقعی نمی نهید و خود به چاپلوسی و سازش با ظالمان آسوده اید. این برای آن است که مجرای کارها و گذرگاه احکام به دست عالمان به خدانیست که بر حلال و حرام خدا امین اند و از شما این منزلت را ربودند و آن از شما ربوده نشد مگر به واسطه تفرق شما از حق و اختلاف شما در سنت پیامبر(ص) با اینکه دلیل روشن بر آن داشتید. و اگر بر آزار ها شکیبا بودید و در راه خدا هزینه ها را تحمل می کردید، زمام امور خدا بر شما در می آمد و از جانب شما به جریان می افتاد.خدایا! تو می دانی که آنچه از ما سر زد، برای رقابت در فرمانروایی و نیز دسترسی به مال بی ارزش دنیا نبود، بلکه از آن روست که نشانه های آیین تو را بنمایانیم و سر و سامان بخشی را در سرزمین هایت آشکار سازیم.

 





برچسب ها : همراه حسین از مکه تا کربلا  ,

امام حسین

 

سلام بر حسین که جانش را تقدیم نمود.

                                             فرازی از زیارت ناحیه مقدسه

 

    «خطبه امام حسین (ع) در مِنی»

سخن امام حسین (ع) در امر به معروف و نهی از منکر:

ای مردم از آنچه خدا به آن اولیای خود را پند داده پند گیرید، مانند بد گویی او از دانشمندان یهود آنجا که می فرماید: چرا دانشمندان الهی، آنان را از گفتار گناهشان باز نمی دارند؟ و فرماید: از میان بنی اسرائیل آنان که کفر ورزیدند لعن شدند - تا فرماید: چه بد بود آنچه می کردند. و بدین سان خداوند آنان را نکوهش کرد، چون آنان از ستمگران میان خود کارهای زشت و فساد می دیدند و نهیشان نمی کردند به طمع آنچه از آنها به ایشان می رسید و از بیم آنچه از آن می ترسیدند، با اینکه خدا می فرماید: « از مردم نترسید و از من بترسید.»

خدا از امر به معروف و نهی از منکر به عنوان تکلیف واجبی از خود، آغاز کرده است، زیرا می دانسته که اگر این فریضه ادا شود و برپا گردد همه فرایض از آسان و دشوار برپا شوند.


 

 





برچسب ها : همراه حسین از مکه تا کربلا  ,




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 4
    بازدید دیروز : 7
    کل بازدید : 913766
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/1/31    ساعت : 11:54 ص

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات