سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نمونه ای از جنایات وحشیانه صهیونیست ها

 

در یکی از روزهای گرم تابستان سربازهای یهودی به یکی از خانه‌های مسلمانان در فلسطین حمله کردند که دختر بزرگ آن خانواده چنین می‌گوید:


وقتی سربازان یهودی وارد منزل ما شدند چنان وحشت زده شده بودم که می‌خواستم جان بدهم، از طرفی خواهر کوچکم به گوشه‌ای فرار کرد و از طرف دیگر پدر و مادرم فریاد می‌زدند ولی کسی نبود به کمک ما بیاید.


مردان وحشی، حیوان صفت و سنگدل یهودی مادرم را گرفته در موضع مخصوصش چند گلوله شلیک کردند! سپس پدرم را با مشت و لگد و ته تفنگ به قتل رساندند، من و خواهر کوچکم را نیز با دست و پای بسته کشان کشان از خانه بیرون آوردند.من نمی‌دانم چه بر سر خواهرم آمد ولی مرا

با عده‌ای از مردان خشن یهودی به پشت کامیون سوار کردند و به مکان مجهولی بردند.

در میان راه خواستند با من عمل منافی عفّت انجام دهند که با مقاومت من روبرو شدند ولی مرا بیهوش کرده و زمانی که به هوش آمدم متوجه شدم که آبرویی برای من باقی نمانده است. اکنون نیز مرا به عنوان همخواب در یکی از هتلها، استخدام کرده‌اند! ای وای! کار مسلمانان به کجا

رسیده که یهودیها دختر و ناموس آنها را بر باد دهند؟!مسلّماً، مسلمانان مرگ را هزار مرتبه سزاوارتر از چنین فاجعه‌ای می‌دانند.


زمانی که سپاهیان معاویه به شهر انبار حمله کردند زینت زنان مسلمان و ذمی را ربودند، وقتی این خبر به حضرت علی علیه‌السلام رسید، حضرت بالای منبر رفته، فرمودند:


به خدا قسم اگر کسی با شنیدن این فاجعه جان دهد، من ملامتش نخواهم کرد! من نمی‌دانم اگر حضرت علی علیه‌السلام امروز بودند و این حکایت را می‌شنیدند چه می‌گفتند یا چه می‌کردند؟!

منبع :
1.دنیا بازیچه یهود ص 134

 

نمونه ای از جنایات وحشیانه صهیونیست ها

 

جنایتی که در روستای «ابوشوشه» واقع در دشت بین یافا و قدس رخ داد.


بهجت ابوغریبه وقایع این جنایت را که از زبان مجروحان در بیمارستانی در رام‌الله شنیده است ، این‌گونه روایت می‌کند :« در 16 می 1948 برگزیدگان و بزرگان روستا جمع شدند و با بیان وضعیت خود در مورد آنچه باید انجام دهند ، مشورت کردند. آیا باید قبل از تکرار جنایت دیریاسین ،

روستای خود را ترک می‌کردند ؟ پس از مشورت به این نتیجه رسیدند که در هر شرایطی در روستا بمانند و برگزیدگان روستا همراه با تعدادی از ریش سفیدان به شهرک یهودی مجاور بروند و با نمایندگان آن که یکدیگر را می‌شناختند ، صحبت کنند و به آنان بگویند : ما طرفدار صلح هستیم و

اگر ارتش یهودی به روستای ما بیاید ،مقاومت نخواهیم کرد. آنچه ما می‌خواهیم این است که از روستای خود بیرون رانده نشویم و کسی به ما تعدی نکند. نمایندگان یهودی نزد مسئولان نظامی رفتند و در بازگشت گفتند : ارتش با تمام درخواست‌های شما موافقت کرده است و شما در

امنیت هستید.


نیروهای هاگانا بدون هیچ مقاومتی وارد روستا شدند و تمام ساکنان روستا در خانه‌های خود باقی ماندند. پس از دو روز نیروهای دیگری از هاگانا نیز به روستا رسیدند. پس از آن فرماندهان دستور دادند تمام ساکنان روستا ، خرد و کلان و زن و کودک در میدان روستا جمع شوند و تهدید

کردند هرکسی در خانه‌اش بماند ، کشته خواهد شد. ساکنان روستا در میدان مورد نظر جمع شدند. نیروهای هاگانا دور تا دور میدان مستقر شدند و به سمت این افراد بی‌سلاح هدف‌گیری کردند. یکی از فرماندهان هاگانا بلند شد و گفت :« این سرزمین ، سرزمین اسرائیل است که اجداد

دزد شما آن را از اجداد ما به سرقت بردند و امروز این سرزمین به صاحبان آن بازگردانده شده است. ما غرامت زمانی که این سرزمین را سرقت کرده بودید از شما می‌خواهیم. اما شما باید از این سرزمین بیرون بروید و این هم راه شماست». اشاره او به کوه‌های شهر رام‌الله بود و در همین

لحظه شلیک گلوله یهودیان که گاهی به صورت شلیک هوایی و گاهی هم به سمت اهالی روستا بود ، آغاز شد. مردم وحشت‌زده پا به فرار گذاشتند و تا فاصله‌ای بیش از پنج کیلومتری هم‌چنان پشت سر آنان تیراندازی می ‌شد و کشته‌ها و مجروحان به شکل غمباری که تن انسان را به

لرزه می‌اندازد ، به زمین می‌افتادند. [تاکنون] ده‌ها  مورد از این جنایت و رسوایی‌ها انجام گرفته است».


منبع :
1.تروریسم صهیونیستی ص 239






برچسب ها : نمایشگاه بزرگ صهیونیزم شناسی  ,




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 52
    بازدید دیروز : 182
    کل بازدید : 915692
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/2/17    ساعت : 8:34 ص

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات