سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

هبوط در کویر

هبوط در کویر

شاعر : قیصر امین پور

اول آبی بود این دل، آخر اما زرد شد

آفتابی بود، ابری شد، سیاه و سرد شد

آفتابی بود، ابری شد، ولی باران نداشت

رعد و برقی زد، ولی رگبار برگ زرد شد

صاف بود و ساده و شفّاف، عین آینه

آه، این آینه کی غرق غبار و گرد شد؟

هر چه با مقصودِ خود نزدیک تر می شد، نشد

هر چه از هر چیز و هر ناچیز دوری کرد، شد

هر چه روزی آرمان پنداشت، حرمان شد همه

هر چه می پنداشت درمان است، عین درد شد

درد اگر مرد است، با دل راست رویارو شود

پس چرا از پشتِ سر خنجر زد و نامرد شد؟

سر به زیر و ساکت و بی دست و پا می رفت دل

یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد

بر زمین افتاد چون اشکی ز چشم آسمان

ناگهان این اتفاق افتاد : زوجی فرد شد

بعد هم تبعید و زندان ابد شد در کویر

عین مجنون از پی لیلی بیابان گرد شد

مودک دل شیطنت کرده ست یک دم در ازل

تا ابد از دامن پُر مهر مادر طرد شد

 

منبع : کتاب دادخواست ص 49 

 





برچسب ها : جملات ناب  ,




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 25
    بازدید دیروز : 91
    کل بازدید : 913980
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/2/8    ساعت : 9:30 ص

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات