سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یکی از بزرگان اهل مجیز 

 

یکی از بزرگان اهل مجیز

به من گفت با لحن شیک و تمیز

 

که « ای خانم شاعر سرو قد !

بلندای قدّت دو متر ونود

 

تو که شعر هایت جهانی شده

جهانی ز شعرت روانی شده

 

تو که هر کسی مثنوی ساخته،

رسیده به تو ، لنگ انداخته

 

تو که صاحب ذوقی و خوش سخن

بیا حرف های جدیدی بزن

 

به جای حکایات اهل تمیز

بگو قصه از ارزش پُست و میز

 

مبادا بیفتی پی سادگی

بزرگی و احسان و افتادگی

 

اگر خشک سالی شد، آرام باش

حریص و دغل کار و خوش نام باش

 

چرا باید آسایش مرد و زن

گزینی بر آسایش خویشتن»؟

 

نه دست کسی نان گندم بده

نه انگشترت را به مردم بده

 

مجو حالی از مردم ناتوان

خودت را جدا از خلایق بدان»

 

به او گفتم «ای مرد صاحب نظر!

مجیز تو نشد در من گارگر

 

گریزانم از خلق، با این وجود

مگر می شود فکر مردم نبود»

 

تو گفتی : طرف ، خام و خر کیف شد

و لیکن طرف خر نشد ، حیف شد»

غصب کرد بر من که «ای تازه کار!چ

به نزد قناری نکن قار قار

 

که این حرفهایت ز بس در خورند

 به درد همان بوستان می خورند»

 

منبع: کتاب داشت عباس قلی خان پسری صفحه80





برچسب ها : چرت و پرت  ,




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 34
    بازدید دیروز : 40
    کل بازدید : 916143
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/2/25    ساعت : 5:0 ع

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات