سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خاطرات فاطمه طباطبایی

حقیقت دیگری که از ژرفای جان آن را دریافتم این بود که اطاعت و پرستش خدا چگونه می تواند مایه محبوب القلوب شدن انسان شود. می دیدم که آقا برای محبوبیت خود کوششی نمی کنند، اما هر کس با آقا حشر و نشر پیدا می کند به ایشان علاقه مند می شود. اهل خانه، کارگرها، شاگردان همه علاقه خاصی به ایشان داشتند و کارهایی را که مربوط به ایشان بود با شوق و نشاط و بی هیچ چشم داشتی انجام می دادند. این را دریافتم و فهمیدم رمز محبوبیت، فقط در اطاعت از خداست.

منبع : کتب اقلیم خاطرات ص 222 

 





برچسب ها : تیغ خاطرات  ,

فاطمه طباطبایی

 

در همان روزها ، نخستین چیزی که در نظرم جلوه کرد، توجه و محبت آقا به خانم (همسر امام) بود.

هنگام صرف غذا که همیشه سر ساعت معین بود، کنار سفره می نشستیم. خانم در آشپزخانه خودشان غذا را می کشیدند، از همین رو آخرین نفری بودند که به ما می پیوستند؛ اما تا خانم نمی آمدند، آقا دست به غذا نمی زدند، اگر ما گاهی شروع به کشیدن غذا می کردیم، آقا با صدای بلند خانم را صدا می زدند و از ما می پرسیدند خانم نمی آیند؟ ما متوجه می شدیم که آقا می خواهند با حضور خانم شروع به خوردن غذا کنیم.


منبع : کتاب اقلیم خاطرات. خاطرات فاطمه طباطبایی همسر سید احمد خمینی ص 215 

 





برچسب ها : تیغ خاطرات  ,

 

امام موسی صدر

خاطرات فاطمه طباطبایی همسر مرحوم سید احمد خمینی :

امام موسی صدر (دایی فاطمه طباطبایی) گفته بودند : من احساس می کردم که باید روزی کار ناتمام سید جمال الدین اسد آبادی را به سرانجام رسانم؛ با این تفاوت که خطای او را تکرار نکنم.

سید جمال الدین تصور می کرد می تواند اصلاح جامعه را از مسئولان آغاز کند؛ در حالی که من معتقدم باید کار را از توده مردم آغاز و با ارتقاء سطح فکری و اجتماعی آنان، مصالح جامعه را بر مسئولان تحمیل کرد.


منبع : کتاب اقلیم خاطرات.  خاطرات فاطمه طباطبایی همسر مرحوم سید احمد خمینی ص 201

 

 





برچسب ها : تیغ خاطرات  ,

امام موسی صدر

سخنرانی امام موسی صدر در کلیسا

خاطرات دکتر فاطمه طباطبایی. همسر سید احمد خمینی

فاطمه طباطبایی :

امام موسی صدر در لبنان با همه گروه ها رفت و آمد می کرد و برای برقراری همبستگی و دوستی میان گروه های گوناگون زحمت بسیار می کشید و تا اندازه ای توانسته بود انس و الفتی میان طوایف لبنان برقرار کند.... ایشان در نماز جمعه اهل سنت حاضر می شد و آن ها را نیز برای شرکت در نمازجمعه شیعیان و حتی ایراد خطبه نماز دعوت می کرد. همچنین با شرکت در جشن های مسیحیان برای آن ها سخنرانی می کرد. این تلاش ها در جهت تقریب مذاهب تا آنجا پیش رفت که از سوی جامعه کاتولیک لبنان از ایشان برای ایراد «خطبه موعظه» که از رسوم مذهبی آنان هنگام شروع ایام روزه داری بود؛ در کلیسای «کبوشین» در سال 1975  میلادی دعوت به عمل آوردند.

همان جا کاردینال کونیگ؛ اسقف اعظم اتریش که به نمایندگی از واتیکان در مراسم حضور داشت؛ ژس از ایراد خطبه امام موسی صدر خطاب به ایشان گفته بود :

عالیجناب‌! من درباره شما حرف های زیادی شنیده بودم، ولی اکنون با اطمینان کامل می گویم : تاریخ لبنان را باید به دو دوره پیش از موسی صدر و دوره موسی صدر تقسیم کرد.

منبع : کتاب اقلیم خاطرات. دکتر فاطمه طباطبایی ص 198

 

 





برچسب ها : تیغ خاطرات  ,

 

فاطمه طباطبایی همسر احمد

از راست: آقای حمید صدر. پروین خانم. احمد . حسن . امام موسی . خاله بتول. فاطمه طباطبایی

 

خاطرات دکتر فاطمه طباطبایی همسر سید احمد خمینی

نگاهی نو

فضای خانه دایی (امام موسی صدر در لبنان) و رفت و آمد مهمانان با پوشش های گوناگون، برای من بسیار جالب بود. در آنجا می دیدم خانم هایی بدون حجاب شرعی به مجلس شیعیان می آیند و حاضران آن

ها را به ایثارگری و پایداری در برابر دشمن می ستایند و از خدمات آنها تعریف می کنند و آن ها را «نیکوکار» می نامند. حال آنکه من تا آن زمان می پنداشتم ، زنان با حجاب ، فقط می توانند به این گونه صفات

متصف شوند؛ یا می شنیدم از فیروز، بانوی خواننده ای – با اجرای کنسرت در جنوب لبنان ، احساسات مردم را نسبت به پایداری در برابر اسرائیل برانگیخته بود – به نیکی یاد می کردند. در آنجا متوجه شدم که

حجاب و ظواهر شریعت یکی از آداب و مظاهر دین داری است نه همه آن؛ از این رو نگاهم به افراد و داوری ام نسبت به دین و دین داری دگرگون شد.

منبع : کتاب اقلیم خاطرات. دکتر فاطمه طباطبایی همسر سید احمد خمینی ص 196  

 





برچسب ها : تیغ خاطرات  ,

فاطمه طباطبایی

امام خمینی (ره) - عرسشان فاطمه طباطبایی

خاطرات دکتر فاطمه طباطبایی همسر سید احمد خمینی :

ازدواج ما نیز می بایست مانند همه ازدواج ها دو سو داشته باشد، یک سو داماد و خانواده اش و سوی دیگر عروس و خانواده اش، اما ازدواج ما سوی دیگری نیز داشت و آن سازمان امنیت رژیم پهلوی یا همان ساواک بود.

بنا به گفته پدرم یکی از ماموران ساواک به خانه ما آمده و پس از مقدمه چینی خطرات این پیوند را گوشزد کرده و گفته بود : با دست خود دخترتان را در آتش نیندازید ! این ازدواج فرجام خوبی ندارد.

یک روز دیگر مامور دیگری به در خانه آمده و به پدرم می گوید : آقای خمینی مغضوب شاهنشاه است. با این پیوند ، شما نیز خشم اعلیحضرت را بر می انگیزید.

پس از آنکه او رفت، پدرم نقل کردند : بی اختیار یاد مظلومیت امام موسی بن جعفر (ع) افتادم و گریستم؛ زیرا چنانکه روایت شده است با وجود آنکه ایشان شمار زیادی دختر در خانه داشتند، اما مردم از ترس حکومت جرات خواستگاری از دختران آن امام معصوم را نداشتند.

سرانجام، ساواک در این ماجرا شکست خورد و ازدواج من و احمد سر گرفت.

منبع : کتاب اقلیم خاطرات. خاطرات دکتر فاطمه طباطبایی. ص 132 





برچسب ها : تیغ خاطرات  ,

 

آیت الله خلخالی

آیت الله خلخالی

خاطرات آیت الله خلخالی. اولین حاکم شرع دادگاه های انقلاب


آیت الله خلخالی :

مطالبی چند پیرامون برخی از محاکمات و محکومین

ارتشبد نصیری که رئیس (ساواک) بود به کلی منکر شکنجه در زندان های رژیم شد. او گفت : من در این یکی دو روز که در زندان شما هستم ، پی برده ام که قبل از انقلاب زندانیان سیاسی را شکنجه می کردند. او به این طریق می خواست خود را تبرئه کند، ولی چه کسی بود که باور کند ، او از همه جریان ها بی خبر است. او ام الفساد و امُّ الخبائث بود. ... جعفر قلی صدری رئیس شهربانی کل کشور ، هنگامی که او را رو در روی نصیری قرار دادیم، تصریح کرد و گفت : من به مقتضای شغلم تمام تلفن های نصیری را گوش می دادم. ایشان بودند که فرمان می دادند تا مردم را بگیرند و به زندان ببرند و زیر شکنجه قرار دهند. نصیری در شب 24 بهمن 1357 به همراه ناجی و رحیمی و خسرو داد ، در پشت بام مدرسه رفاه تیرباران شدند.

آقای خسرو داد را وقتی به پای میز محاکمه کشیدیم بی اندازه از حال رفته و ترس بر او مستولی شده بود. او می گفت: از بالا به من دستور می دادند و البته در این اواخر، نه تنها شاه؛ بلکه فرح و اشرف و مادر فرح نیز دستور می دادند... گفتم این عذر را دادگاه از شما قبول نمی کند؛ چون شما مستقیما دستور قتل عام مردم را داده ای.

خسرو داد به نظر مردم، بی اندازه قلدر جلوه می کرد؛ ولی در محکمه خیلی ترسو و خودش را کاملا باخته بود. او برخلاف بیدآبادی، به کلی خود را باخته بود. بیدآبادی می گفت: دنیا همین است. ما کشتیم، شما هم باید بکشید. چشم مرا نبندید. من خودم فرمان آتش می دهم؛ ولی کسی به گفته او گوش نکرد؛ هم چشم او را بستند و هم فرمان آتش را یکی دیگر داد.  

منبع :

 

خاطرات آیت الله خلخالی. اولین حاکم شرع دادگاه های انقلابص 374

 





برچسب ها : تیغ خاطرات  ,

آیت الله خلخالی

 

خاطرات آیت الله خلخالی. اولین حاکم شرع دادگاه های انقلاب

آیت الله خلخالی :

محاکمه و مجازات مجرمین

امام، حکومت و قضاوت شرعیه را به اینجانب محوّل فرمود... اینجانب، پس از دریافت حکم، به محاکمه مجرمین درجه یک پرداختم، اولین کسانی که در دادگاه محاکمه و به جزای عمل خود رسیدند، عبارت بودند از : نعمت الله نصیری، رئیس سازمان ساواک و خسرو داد، فرمانده هوا نیروز و ناجی فرماندار نظامی اصفهان و رحیمی فرماندار نظامی تهران و رئیس شهربانی کل کشور، این چهار نفر در شب 24 بهمن ماه 1357، در مدرسه رفاه اعدام شدند و حکم اعدام اینها را اینجانب صادر کردم. این اولین اعدام ما بود. من تعداد 24 نفر را محکوم کرده بودم که به علت دخالت ها ، فقط دستور اعدام چهار نفر یاد شده را صادر کردم. البتّه من با خوردن خون دل، سرانجام توانستم در جا همان 24 نفر را به تدریج اعدام کنم.

سالارجف نیز در میان آنها بود. سالارجف اینجانب را وصیّ خود قرار داد و گفت : هفده هزار تومان پول دارم؛ آن را برای من خیرات کن، زیرا ورثه من افراد ناجوری هستند و اهل نماز و روزه نیستندو ...

منبع : کتاب

 

خاطرات آیت الله خلخالی. اولین حاکم شرع دادگاه های انقلابص 352

 





برچسب ها : تیغ خاطرات  ,

 

شهید رجایی         شهید باهنر

کشمیری

کشمیری بمب گزار و عامل نفوذی منافقین

خاطرات آیت الله خلخالی. اولین حاکم شرع دادگاه های انقلاب

آیت الله خلخالی :

 

 

در ساعت پانزده و پنج دقیق روز 8/6/60 صدای مهیبی در اطراف مجلس پیچید. بعدا معلوم شد که این صدا از نخست وزیری بوده است. آقای بهزاد نبوی را که سراسیمه بود ، به دفتر آقای هاشمی آوردند و من هم به آنجا رفتم. او حرفی نزد، ولی آقای هاشمی گفت : ممکن است زخمی شده باشند و یا ممکن است مرده باشند.

من به ایشان پرخاش کرده و گفتم : بالاخره، نمی گذارید ما این گروهک را پاکسازی کنیم و بعد، به گریه افتادیم. کم کم، روشن شد که رجایی و باهنر به دست گروهک ها به شهادت رسیده اند. بعد هم معلوم شد که بمب گذار، اصلا خود کشمیری بوده است، در حالی که ما ابتدا تصور می کردیم او جزء شهداست، حال آنکه او عامل نفوذی مجاهدین خلق و بمب گذار بوده و فرار کرده بود. این جریان، پس از یک هفته معلوم شد. او به قدری مورد اعتماد آقای رجایی بود که اسناد سرّی و فوق سرّی دولت را نگهداری می کرد و آقای رجایی به او اقتدا می نمود. او برای گول زدن مردم مسائل شرعیه و فتوای امام را بیان می کرد.

 

 

منبع : خاطرات آیت الله خلخالی. اولین حاکم شرع دادگاه های انقلاب ص 329

 

 





برچسب ها : تیغ خاطرات  ,

بنی صدر

خاطرات آیت الله خلخالی. اولین حاکم شرع دادگاه های انقلاب

آیت الله خلخالی :

باطن خبیث بنی صدر، زمانی برای من آشکار شد که او گفت: امام لحظات آخر عمرش را می گذراند و ما باید به فکر خود باشیم.... بنی صدر، هر وقت که با امام امت ملاقات می کرد، وعده می داد که مخالفت ها را مطرح نکند؛ ولی در فرصت های مناسب در میدان 17 شهریور و در دانشگاه و قبل از آن، به مناسبت سالگرد انقلاب اسلامی، در میدان آزادی و در جیرفت و کرمان و مشهد و گناباد و... مطالبی صریح، علیه انقلاب بیان می کرد و مخصوصا سپاه پاسداران را به باد انتقاد می گرفت. و در اهواز به من گفت که سپاه یک میلیون اسلحه مخفی کرده و قصد کودتا دارد و خلاصه، از این اراجیف که باید مفصلا در جای خود نوشته شود.

منبع : خاطرات آیت الله خلخالی. اولین حاکم شرع دادگاه های انقلاب ص 305

 





برچسب ها : تیغ خاطرات  ,
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 43
    بازدید دیروز : 151
    کل بازدید : 916453
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/2/28    ساعت : 8:2 ص

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات