این اشک‌ها به پای شما آتشم زدند

شکرخدا برای شما آتشم زدند

من جبرئیل سوخته بالم، نگاه کن !

معراج چشم‌های شما آتشم زدند

..................................................

تقدیم به مولا

مولای ما نمونه دیگر نداشته است

اعجاز خلقت است و برابر نداشته است

وقت طواف دور حرم فکر می کنم

این خانه بی دلیل ترک برنداشته است

.............................................................

 

با همین چشم های خود دیدم، زیر باران بی امان بانو! 

درحرم قطره قطره می افتاد آسمان روی آسمان بانو

صورتم قطره قطره حس کرده ست چادرت خیس می شود اما 

به خدا گریه های من گاهی دست من نیست مهربان بانو

....................................................................................

 

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد

ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

......................................................

 

قامت کمان کند که دوتا تیر آخرش

یک دم سپر شوند برای برادرش

خون عقاب در جگر شیرشان پر است

از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش

......................................................

 

یادتان هست نوشتم که دعا می خواندم

داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم 

از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد

محکمات کلمات تو مسلمانم کرد

......................................................

 

 دلی در خون نشسته دوست داری؟

بگو قلبی شکسته دوست داری؟

تورا ای عشق ، بی سر دوست دارم

مرا با دست بسته دوست داری؟

 









درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 31
    بازدید دیروز : 47
    کل بازدید : 933530
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 03/12/2    ساعت : 12:25 ع

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات