سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سه شنبه 92/5/8 — azadnagar - نظر

پدر

پدر

همان طوری که مادر حدس زد شد

پدر آمد به شهر و نابلد شد

به شهر آمد، بساط واکس وا کرد

نشست آنجا که معبر بود، سد شد

پدر را شهرداری آمد و برد

بساطش ماند بی صاحب لگد شد

پدر از معضلات اجتماعی است

که تبدیل به شعری مستند شد

و بعد آمد کوپن بفروشد اما

شبی آمد به خانه، گفت: بد شد

دوباره ریختند و جمع کردند

خطر از بیخ گوشم باز رد شد

پدر جان کَندُ و هِی از خستگی مُرد

نفس در سینه اش حبس ابد شد

به مادر گفت : من که رفتم اما

همان طوری که گفتی می شود، شد

به یاد روی ماهش بودم امشب

نشستم، گریه کردم، جزر و مد شد





برچسب ها : جملات ناب  ,




درباره وبلاگ

azadnagar[54]


ویرایش

آخرین مطالب

جستجو

آرشیو

لینک دوستان


ویرایش

ابر برچسبها

راه ناهموار جملات ناب تا حدودی سیاسی چرت و پرت تیغ خاطرات داستان های کوتاه دکتر علی شریعتی نکته ها از گفته ها مردان بی ادعا تلخ و شیرین های جنگ استاد مطهری شهید مطهری واژگان سیاسی نمایشگاه بزرگ صهیونیزم شناسی داستان های کوتاه سخن تصاویر نگرانیهای امام خمینی همراه حسین از مکه تا کربلا فروپاشی کمونیسم عبرتی بزرگ وهابیت برشور شهدای هسته ای دکتر علی شریعتی فقط انتظار داریم پای حرف دل خدا برشور حضرت زهرا برشور. علی (ع) از زبان خودش بوی بهشت قانون های زندگی در کلام امام علی (ع) گوهری در صدف راه ناهموار شهید مطهری تا حدوی سیاسی برشور ویژه میلاد امام حسن (ع) تلخو شیرین های جنگ

آمار


    بازدید امروز : 1593
    بازدید دیروز : 20
    کل بازدید : 923348
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/9/4    ساعت : 4:16 ع

دانشنامه مهدویت

لوگوی دوستان

دیگر امکانات


اوقات شرعی