سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

شعر

درآن شهری  که مردانش عصا ازکورمیدزدند

همان شهری که اشک از چشم ? کفن از گور میدزدند

در آن شهری که خنجر دسته ی خود نیز میبرد

همان جایی که پشت از دشنه ی خون ریز میدزدند

در آن شهری که مردانش همه لال و زنانش کورند

همان شهری که از بلبل ? دم آواز می دزدند

در آن شهری که نفرت را به جای عشق می خواهند

همان جایی که نور از چشم و عقل از مغز می دزدند

در آن شهری که پروانه به جای شمع میسوزد

همان شهری که آتش را ز اشک شمع  میدزدند

در آن شهری که زنده مرده و مرده بود زنده

همان جایی که روح از تن و تن از روح میدزدند

در آن شهری که کافر مومن و مومن شود

همان جایی که مهر از جانماز باز میدزدند   

در آن شهری که سگ ها معرفت از گربه آموزند

همان شهری که سگ ها بره را از گرگ میدزدند

در آن شهری که چشم خفته ? از بیدار بینا تر

همان جایی که غم از سینه غم ساز میدزدند

من از خوش باوری آنجا محبت جستجو کردم

در آن شهری که فریاد از دهان باز میدزدند ....

 

 





برچسب ها : جملات ناب  ,




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 679
    بازدید دیروز : 56
    کل بازدید : 924250
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/9/8    ساعت : 5:42 ص

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات