سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

هارون و بهلول

روزی بهلول دید که هارون برای سرکشی از ساخت مسجدی عظیم در شهر بغداد آمده است. صدا زد : ای هارون، چکار می کنی؟

هارون گفت : دارم خانه خدا بنا می کنم.

بهلول پرسید : خانه برای خداست؟

هارون پاسخ داد : بله!

بهلول گفت : امر کن بالای سر درش بنویسند مسجد بهلول.

هارون برآشفت و گفت : احمق ! من پول می دهم، آن وقت به اسم تو باشد؟!

بهلول گفت : احمق تو هستی یا من؟ برای خودت خانه می سازی، اسم خدا رویش می گذاری؟!

 

هیو پوتر:

چنان زندگی کن که انگار هر چه می کنی، روزی برملا خواهد شد.

 





برچسب ها : داستان های کوتاه  ,




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 1061
    بازدید دیروز : 56
    کل بازدید : 924632
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/9/8    ساعت : 7:50 ص

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات