چهارشنبه 92/7/10 — azadnagar -
نظر بدهید
حاج آقا مجتبی تهرانی :
خدا میبیند !
یک دسته از روایات هست که «اصل ناظر بودن خداوند» را مطرح میکنند. انسان در «حیاء من الخلق» از این شرمش میآید که عمل زشت را در دیدگاه غیر انجام دهد. حالا اگر یک ذرّه معرفتش بالاتر باشد، در دیدگاه فرشتگانی که او را میبینند و اعمالش را ثبت و ضبط میکنند، نیز حیاء میکند. دسته اوّل روایات، «حیاء من الله» را در همین رابطه مطرح میکنند که خداوند به اعمال تو ناظر است، تو در دیدگاه خدا هستی، این کار را که میکنی باید از خدا شرمت بیاید!
برچسب ها :
نکته ها از گفته ها ,
چهارشنبه 92/7/10 — azadnagar -
نظر بدهید
درست در بحبوحه سخت ترین امتحانات الهی و در یک قدمی مرگ مزاح می کنند و می خندند و اگر کسی آن ها را نشناسد، می پندارد که مرگ را به بازی گرفته اند . اما ما که آن ها را می شناسیم . آن چه هست این است که آنان سخت به وعده های خدا یقین دارند.
برچسب ها :
مردان بی ادعا ,
چهارشنبه 92/7/10 — azadnagar -
نظر بدهید
جمله بسیار تلخ و گزنده از امام حسین (ع) برای همیشه جوامع مسلمین :
«مردم بندگان دنیایند و دین لقلقه زبانشان است . آن را می چرخانند تا زندگی و معیشتشان بچرخد، وقتی که آزموده شدند دینداران بسیار اندکند. »
سیدالشهداء، دین ابزاری، استفاده از دین برای رسیدن به دنیا را شدیدا مذمت می کند.
آنان که از دین نردبان ساخته اند تا به قدرت دنیایی برسند ، تسبیح به دست می گیرند، ظاهر دینی درست می کنند تا چرب و شیرین دنیا را داشته باشند، وقتی که آزموده شوند خود را نشان می دهند که چه بی دینانی هستند.
برچسب ها :
راه ناهموار ,
چهارشنبه 92/7/10 — azadnagar -
نظر بدهید
تقلید
در معبدی گربه ای وجود داشت که هنگم مراقبه راهب ها مزاحم تمرکز آنها می شد. بنابراین، استاد بزرگ دستور داد هر وقت زمان مراقبه می رسد یک نفر گربه را گرفته و به ته باغ ببرد و به درختی ببندد.
این روال سال ها ادامه پیدا کرد و یکی از اصول کار آن مذهب شد. سال ها بعد استاد بزرگ در گذشت. گربه هم مرد. راهبان آن معبد گربه ای خریدند و به معبد آوردند تا هنگام مراقبه به درخت ببندند تا اصول مراقبه را درست به جای آورده باشند.
سال ها بعد استاد بزرگ دیگری رساله ای درباره اهمیت بستن گربه به درخت در هنگام مراقبه نوشت.....
شاید کلام بودا بهترین نتیجه ای باشد که از داستان بالا می توان گرفت :
آنچه را شنیده اید باور نکنید.
هر چیزی را که بارها در مورد آن صحبت شده باور نکنید.
نوشته ها را به دلیل آنکه از دانایان گذشته به دست شما رسیده باور نکنید.
به صاحبان خرد، معلمان و بزرگان تان اعتقاد نداشته باشید، مگر پس از بررسی و تجزیه و تحلیل دقیق و در صورت هماهنگ بودن آن با منطق و پس از آنکه برای خود و دیگران مفید دانستید، در آن صورت آن را پذیفرته و با آن زندگی کنید ....
منبع : کتاب عمر کوتاه نیست، ما کوتاهی می کنیم. نوشته مسعود لعلی ص 148
برچسب ها :
داستان های کوتاه ,
چهارشنبه 92/7/10 — azadnagar -
نظر بدهید
دکتر علی شریعتی :
وجود عده زیادی افراد مومن، موفقیت یک ایمان به حساب نمی آید، بلکه ارزش یک ایمان به این است که زندگی کند و رشد و نمو و تکثیر داشته باشد و گرنه مذهبی که به صورت یک موجود منجمد و متحجر در آمده و عقیم شده است، هر چند در حال حاضر اکثریت توده عوام بدان وابسته باشند، مرده است و از دست رفته.
زیرا نباید دید که پیروان یک مذهب در یک مملکت چند میلیون نفر است، بلکه باید دید که در صحنه زندگی و زمان و فکر و حرکت و تحول جامعه و تغییر نسل و کون و فساد عقاید و ارزش ها و فرهنگها و نهادهای اجتماعی و سیر تاریخ به سوی فردا این مذهب حضور دارد یا نه ؟
منبع : کتاب با مخاطبهای آشنا ص 7.6
برچسب ها :
دکتر علی شریعتی ,
چهارشنبه 92/7/10 — azadnagar -
نظر بدهید
عمو زنجیرباف
عاقبت زنجیر مارا چون کلاف
بافت محکم این عمو زنجیر باف
بعد از آن افکند پشت کوه قاف
بره ها ! فکری برای خود کنید
چون شبان و گرگ کردند ائتلاف
اینکه این ماییم، نعشی نیمه جان
کرکسان گِردِ سر ما در طواف
ما ضعیفان تا چه مُرداری کنیم
پهلوانان را که اینجا رفت ناف
آن یکی صد فخر دارد بر کلاه
گر چه بی شلوار شد روز مصاف
آن یکی دیگر به آواز بلند
حرف حق را گفت ، اما در لحاف
آن یکی دیگر به صد مردانگی
می کند تا صبح ، عین و شین وقاف
آن دگر مانده است تا روشن شود
فرق آب مطلق و آب مضاف
کارگاه آسمان تعطیل باد
تا که برگردد جناب از اعتکاف
الغرض مثل برنج تازه دم
در چلو صاف کسان گشتیم صاف
جهد مردان عمل کاری نکرد
مرحبا بر همت مردمان لاف
منبع:کتاب یک بغل کاکتوس صفحه206
برچسب ها :
چرت و پرت ,
چهارشنبه 92/7/10 — azadnagar -
نظر بدهید
خاطرات حجت الاسلام ناطق نوری :
زمانی که تصمیم گرفتم به اتریش بروم، آلمان ها تقاضا کردند اول به این کشور سفر نمایم. در همین هنگام نایب رئیس مجلس آلمان به تهران آمد. به نظر من آمدن نایب رئیس مجلس آلمان به تهران، فقط برای همین بود که بگوید: «شما که دارید به اتریش می روید، اول بیایید آلمان.»
... نکته این بود که رئیس مجلس آلمان در زمان من یک خانم بود، می خواستم این سفر را بروم و مشکل نداشتم، لیکن باید با آقا مشورت می کردم.
... من خدمت ایشان رسیدم و گفتم که «آقا از ما دعوت شده است که به آلمان برویم.» ایشان مطالبی فرمود و من گفتم: «آقای ولایتی و لاریجانی هم با همین خانم ملاقات کرده اند.» بعد من به شوخی به آقا گفتم: «ما که نمی خواهیم با ایشان معانقه کنیم». آقا فرمودند : «بله، ولی شما روحانی هستید. آقای لاریجانی و ولایتی غیر از شما هستند، دیگر اینکه شما به عنوان رئیس مجلس می خواهید بروید و هم طراز او هستید، بنا بر این او میزبان شماست و بالاخره می خواهد به استقبال بیاید. در مراسم استقبال، همه تلویزیون ها و غیره ایستاده اند و شما باید با او دست بدهید و اگر دست ندهید این مساله می شود.
منبع کتاب خاطرات حجت الاسلام ناطق نوری ص170
برچسب ها :
تیغ خاطرات ,
چهارشنبه 92/7/10 — azadnagar -
نظر بدهید
استاد مطهری :
یکی از علائم حیات یک جامعه این است که همبستگی میان افرادش بیشتر است. خاصیت مردگی، متلاشی شدن و متفرق شدن و جدا شدن اعضا از یکدیگر است.
علامت جامعه مرده است، دروغ را می پذیرد اما راست را هرگز حاضر نیست بپذیرد.
منبع : کتاب احیای تفکر اسلامی ص 23، 30
برچسب ها :
شهید مطهری ,
سه شنبه 92/7/9 — azadnagar -
نظر بدهید
حاجی بر نگشت
حاجیان آمده اند از عرفات
چمدانها همه پر از سوغات
سعی در مروه و صفا کرده
از ته دل خدا خدا کرده
کله ها صاف وصوف و نورانی
داغ صد مُهر، روی پیشانی
همگی کرده با خدا بیعت
که: «اضافه نمی کنم قیمت»
وزرا هم به گاهِ این پیمان
همه بودند همراه آنان
وکلای عزیزهم باهم
عهد کردند بعد از این کم کم
همه در فکر مردمان باشند
فکر تامین آب و نان باشند
هست امید ، قیمت کالا
نرود «ساعتی»دگر بالا
نان و آب و اجارهً خانه
شود افزون به طور«روزانه»
شکر و صد خدا، زائران خدا
همه از وضع کار خویش رضا
همگی مستطیع و مستغنی
از لحاظ تلفظ و معنی
همه خوشحال و حج شان مبرور
همه قبراق ، سعی شان مشکور
توی این آب و خاک برگشتند
همه حاجی و مفتخر گشتند
در میان تمامیِ حجاج
حاجی ای ، جملگی به او محتاج
بود که بر نگشت چون دگران
رفت و از او نماند هیچ نشان
آن که رفته ز عالم فانی
نام او بود«حاجی ارزانی»
حق بیا مرزدش ، روانش شاد
خاک او عمر شهرداری باد
برچسب ها :
چرت و پرت ,
سه شنبه 92/7/9 — azadnagar -
نظر بدهید
در دوره ریاست مجلس چهارم، 17 خبرنگار به ایران آمدند، مسئولین هیچ کدام حاضر به مصاحبه با این ها نشدند، اما من گفتم: به آنها بگویید به مجلس بیایند و صدا و سیما هم حضور داشته باشد. اینها دو تا سه سوال جدی کردند، مثلاً یکی این که، «ما رفتیم نماز جمعه و دیدیم همه می گویند مرگ بر آمریکا و پرچم آمریکا را آتش می زدند، شما نظرتان چیست؟ آیا اینها درست است؟» در اینجا من باید جوابی می دادم که هم ناظر به حفظ استراتژی خودمان می بود و هم آن حرف نزد جهانیان منطقی باشد. من گفتم: « مردم ما قدرت تفکیک دارند، آنها با ملت آمریکا دعوا ندارند، اما گله دارند، ما هم گله داریم که چرا این روءسا را انتخاب می کنند. پرچم هم علامت ملیّت یک کشور است، مسئولین ما هم توهین به آن را قبول ندارند و زمانی که پرچم آمریکا را روی خیابان کشیده بودند و روی آن رژه می رفتند، مسئولین دستور دادند که این پرچم را بردارید، چون علامت ملیت است. مردم ما که می گویند مرگ بر آمریکا، اگر با آنها مصاحبه کنید و بپرسید، به شما می گویند که منظور دولت و رئیس جمهور آمریکاست نه مردم آن.
سوال دیگر آنها راجع به سلمان رشدی بود که پرسیدند: « آیا شما هم چنان به فتوای حضرت امام (ره) پای بند هستید؟ آیا دولت ایران هم چنان قصد ضربه زدن دارد؟» البته در این سوال، خبرنگار کمی هم شیطنت به خرج دادند. من گفتم: «اشتباه نکنید. امام یک فتوا دادند، مخاطب امام مکلفین و مقلدین ایشان هستند. دولت مخاطب نیست، البته تک تک اعضای دولت ممکن است مقلد امام باشند. دولت یک انسان و مخاطب فتوا نیست، بنابر این دولت برای کشتن او کاماندو نمی فرستد.»
منبع : کتاب خاطرات حجت الاسلام ناطق نوری ص160 - 162
برچسب ها :
تیغ خاطرات ,