سفارش تبلیغ
صبا ویژن

همچین هم چرت وپرت نیستن، فکر کنم بخونید خوشتون بیاد

بخش اول

 

چی بگم

بس که داری حسن پنهانی پراید....

اگر آخرین اظهار نظر درباره سرقت 13 ثانیه‌ای این خودروی محبوب ایرانی و البته گران شده تا سقف ابتدای تولید خودروی ملی - سمند - را هم نادیده بگیریم، پراید آنقدر محاسن(!؟) دارد که بتوان در رسای آن شعر سرود.


بهترین ماشین ایرانی پراید
گرچه گاهی قاتل جانی پراید  !
بینمت اکنون به هرجا و مکان
جانشین خوب پیکانی پراید
بسکه محکم هستی و سفت و قوی
مثل تانک جنگ میمانی پراید  !
چشم بی پولان همه بر روی تو
چون که امید فقیرانی پراید
اغنیا سوی فراری می روند
درد ماها را تو درمانی پراید
هر کجا باشد ژیان یا که رنو
توی آنجا مثل سلطانی پراید
دارد اکنون اصغری و آتقی
مریم و مش مهدی و مانی پراید
یا که دارد بندری و ساوه ای
سیستانی و خراسانی پراید
گر که از مادرزنت سیری هنوز
هدیه اش کن بی پشیمانی پراید
من خجالت می کشم از وصف تو
بسکه داری حسن پنهانی پراید


فال حافظ

 ابتدا نیت کنید  ...


ای حافظ دانا ،بده فال به ما

درد فقری کشیده ام ، که مپرس / طعم قرضی چشیده ام ،که مپرس
گشته ام بی آبرو در نزد زن / همچو مرغی پر بریده ، که مپرس
آنچنان بیمار گشتم بهر گوشت / تا به کی سویا خریدن ،که مپرس
من به گوش خود شنیدم زین نیوز / نرخ سکه،آخ نالیدم،که مپرس
سوی من از طعم مرغ چیزی نگو / دیدمش آن سوی ویترین ،که مپرس
بی برنج،مهمان حبیب است یا عدو / مزه نیمرو چشیدند ،که مپرس
این تورم تا به کی درحال رشد / من دلم ارزانی خواهد،که مپرس
همچو حافظ،عاقبت شاعر شوی / وقتی کفگیر ته دیگ است،که مپرس


ای صاحب فال  .........
پیشانی شما بسی کوتاه ،وبختتان کوتاهتر است  ...


از گرانی نالان مباش که گرانتر به بازار خواهد آمد  ....

سفری در پیش داری ....که با این وضع بد اقتصادی ،همون خانه بمانید بیشتر به نفعتان است  ...گریه‌آور........

 
............................................................................................................................................................

 

شوخی با خیام

آن قصر که جمشید در او جام گرفت// از بهر خریدنش همش وام گرفت

چون قسط نداد بانک مسکن با زور// آن قصر زجمشید سرانجام گرفت

*********
 
آنان که به صحرای علل تاخته اند»// درمرکز شهر برجها ساخته اند

یک واحد از آن به حقه و صد ترفند// با قیمت دوبله به من انداخته اند

*****************
برخیز زخواب تا شرابی بخوریم// صبحانه به جای شیر آبی بخوریم

درحسرت گوشت برّه سرگردانیم// از گوشت خر بیا کبابی بخوریم

*****************
از تن چو برفت جان پاک من و تو// یا کود شد آن زمان که خاک من و تو

سهمی? سوخت ما فزون می گردد// لبریز شود دوباره باک من  

 


....................................................................................................


واقعیاتی در مورد رانندگی خانمها


هنگامی که یک خانم راهنمای سمت چپ خودرواش را می زند، این به چه معناست؟!

*
یعنی می خواهد به سمت راست برود.

*
یعنی می خواهد شیشه سمت چپش را پایین بیاورد.

*
یعنی می خواهد پشت فرمان، موبایلش را درآورده و با همسرش تماس بگیرد.

*
یعنی می خواسته برف پاک کن را بزند.


اگر یک خانم در حین رانندگی بخواهد از بین دو خودروی در حال حرکت عبور کند چکار می کند؟!

*
بعد از کندن آینه بغل جفت خودروها از بین شان عبور می کند.

*
به خودروی سمت راست می کوبد بعد به خودروی سمت چپ سپس با همسرش تماس می گیرد.

*
ابتدا جوری به خودروی سمت راست می زند که او منحرف شود و به خودروی سمت چپ برخورد کند. سپس از روی دو خودرو عبور می کند.

*
یک بوق می زند و راننده دو خودرو متوجه می شوند او خانم است. سریعا به او راه می دهند که برود.


زمانی که یک خانم پشت فرمان خودرو نشسته و خودرواش با سرعتی بیش از 20 کیلومتر در حرکت است این به چه معناست؟!

*
یعنی پاشنه کفشش روی پدال گاز گیر کرده.

*
یعنی با همسرش تماس گرفته و فهمیده که او با یک خانم ناشناس در محل کارش مشغول صحبت است.

*
یعنی یادش آمده که بچه اش را داخل ماشین لباسشویی جا گذاشته.

*
یعنی پشت فرمان خوابش برده.


معمولا یک خانم راننده وقتی خودرواش پنچر می شود چکار می کند؟!

*
ابتدا سعی می کند با پوف آن را باد کند و سپس با چسب زخم محل سوراخ را بپوشاند.

*
تا اولین آپاراتی با پنچری راه می رود تا پدر لاستیک و تیوپ و رینگ در بیاید.

*
به آتش نشانی زنگ می زند.

*
ماشین را وسط خیابان رها می کند و با همسرش تماس می گیرد.

.............................................................................................................

 

 

غیرممکنه توی مدرسه های اینجا درس خونده باشی و این جمله رو نشنیده باشی: «ببینید همه تون صفر بشین، یه دوزاری از حقوق من کم نمی کنن، همه تون 20 هم بشید یه دوزاری به حقوق من اضافه نمی کنن    !»

 

...................................................................................


هنوز منو یادته

یه دختره اس ام اس داده بود :خیلی دوستت دارم !هنوز منو یادته!؟؟نوشتم     : نـــوچ !اس داده : حدس بزن !؟نوشتم : پرستو؟ سایه؟ پانیز؟ نازنین؟سارینا؟ غزاله؟ مهشید؟ شیدا؟نمیـــدونم

والــا !خودت بگـو کدومش? !؟دختره گوشیشو خاموش کرد دیگـم جواب نداد :|دختره روانــیــه دیـــوانـــه !فقــط بلـدن با احساسـاتِ پـاکــِـ مـا پسرابـازی کنـن    !

 

...................................................................................

 

 

شیخ و مریدان

آورده اند روزی شیخ و مریدان در کوهستان سفر می کردندی و به ریل قطاری رسیدندی که ریزش کوه آن را بند آورده بودی    .

و ناگهان صدای قطاری از دور شنیده شد. شیخ فریاد برآورد که جامه ها بدرید و آتش بزنید که این داستان را قبلن بدجوری شنیده ام    .

و مریدان و شیخ در حالی که جامه ها را آتش زده و فریاد می زدند ، به سمت قطار حرکت کردندی    .

مریدی گفت:" یا شیخ ! نباید انگشت مان را در سوراخی فرو ببریم؟" شیخ گفت:" نه! حیف نان! آن یک داستان دیگر است    ."

راننده ی قطار که از دور گروهی را لخت دید که فریاد می زنند، فکر کرد که به دزدان زمینی سومالی برخورد کرده و تخت گاز داد و قطار به سرعت به کوه خوردی و همه ی سرنشینان جان به جان آفرین مردند    .

شیخ و مریدان ایستادند و شیخ رو به مریدان گفت:" قاعدتن نباید این طور می شد!" سپس رو به پخمه کردی و گفت:"تو چرا لباست را در نیاوردی و آتش نزدی؟    "

پخمه گفت:"آخر الان سر ظهر است! گفتم شاید همین طوری هم ما را ببینند و نیازی به آتش نباشد   "

 

 

 

 











برچسب ها : چرت و پرت  ,




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 1273
    بازدید دیروز : 56
    کل بازدید : 924844
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/9/8    ساعت : 11:2 ص

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات