چهارشنبه 93/1/20 — azadnagar -
نظر بدهید
معنای سیاسی واژگان :
پوتین : کفش مستبد. میزان دیکتاتوری در هر کشوری با میزان مصرف پوتین آن کشور رابطه مستقیم دارد.
تبخیر : مفقود شدن یک انسان مشکوک بدون اینکه هیچ اثری از او پیدا شود.
تبعیض : انجام رفتار مناسب میان شهروند درجه یک و درجه دو. انجام اعمالی که جلوی پُر رو شدن شهروندان درجه دو را بگیرد.
منبع : کتاب دایره المعارف ستون پنجم
برچسب ها :
واژگان سیاسی ,
سه شنبه 93/1/19 — azadnagar -
نظر بدهید
معنای سیاسی واژگان :
بوسه : واه.!! بلا به دور، این حرف ها کجا بود؟ گلاب به رویتان، روم به دیوار. اصلا، خدا شاهد است این حرف ها سالهاست از فرهنگ لغات حذف شده.
پرده : محلی که مصالح کشور را پشت آن نگه می دارند، یا در پشت آن در مورد مسائل مهم تصمیم می گیرند.
پرستش شخصیت : کاری که همه نظام های سیاسی هم به آن انتقاد می کنند و هم آن را انجام می دهند.
برچسب ها :
واژگان سیاسی ,
یکشنبه 93/1/17 — azadnagar -
نظر
معنای سیاسی واژگان :
برچسب : نوعی اتهام استاندارد شده و تولید انبوه شده که به دلیل ضیق وقت برای چسباندن به پیشانی مخالفان توسط مسئولان مربوطه و نیروهای خودی مورد استفاده قرار می گیرد. انواع : جاسوس، گروهکی، مساله دار، مورد دار و ...
بوروکراسی : دیوانسالاری. حکومت ادارات بر مردم. یک شیوه جدید برای تقسیم حداقل درآمد نفت میان گروهی از آدم ها که به جای کار مفید پشت یک میز می نشینند و برای جلوگیری از تولید کشور وقت خودشان را تلف می کنند.
منبع : کتاب دایره المعارف ستون پنجم
برچسب ها :
واژگان سیاسی ,
شنبه 93/1/16 — azadnagar -
نظر بدهید
معنای سیاسی واژگان :
بحران : وضعیتی که در آن هیچ قانونی وجود ندارد و سنگ روی سنگ بند نمی شود و سگ صاحبش را نمی شناسد. وضع مطلوب برای نیروهای انقلابی.
براندازی : نوشتن مقاله انتقادی که در روزنامه یا مجله چاپ شود. هر نوع فعالیت سیاسی – اجتماعی – اقتصادی – فرهنگی که توسط عوامل غیر خودی صورت بگیرد و نشان دهد که آنان زنده اند.
منبع : کتاب دایره المعارف ستون پنجم
برچسب ها :
واژگان سیاسی ,
پنج شنبه 93/1/14 — azadnagar -
نظر بدهید
معنای سیاسی واژگان :
باد : جریان تعیین کننده در سیاست. تورم: باد اقتصادی. انواع: باد موافق، باد مخالف.
بازده : نتیجه. معمولا منفی است در حالی که قرار بوده مثبت باشد. در اثر دخالت دولت کاهش می یابد.
تجدید نظر طلب : آدمی که جرات دارد اعتراف کند که در دوران جوانی چه حماقت هایی انجام داده است.
برچسب ها :
واژگان سیاسی ,
سه شنبه 93/1/12 — azadnagar -
نظر
معنای سیاسی واژگان :
امنیت ملی : موضوعی بسیار حساس و ظریف و آسیب پذیر که با صادر شدن باد هم به خطر می افتد. انواع اقدام علیه امنیت ملی : آدامس جویدن، پیاده راه رفتن در خیابان، تلفن زدن به خانه مامانم اینا و ...
باتون : شیئی طولانی که بر کمر آویزند یا در دست بگیرند و دیگران را با آن اصلاح کنند. وسیله اعلام نظر، یک نوع آرام بخش. انواع مصرف : رسمی، غیر رسمی، قانونی، غیر قانونی.
برچسب ها :
واژگان سیاسی ,
شنبه 93/1/9 — azadnagar -
نظر بدهید
معنای سیاسی واژگان :
اصلاح ناپذیر : کسی که از گوشش کمتر از دهانش استفاده می کند. کسی که مطمئن است حق دارد.
اعتراف : مجموعه ای از سخنان که لازم باشد متهم زندانی پس از پی بردن به نظرات بازجو بیان کند و بیان آن باعث حل مشکلات کشور شود. اظهاراتی که در کمال اخلاص و بدون هیچ اجباری و صرفا به دلیل پی بردن به اشتباه پس از مدتها زندان انفرادی توسط متهم بیان شود. الهی بمیرم برای این بازجوهای نجیب. الهی درد و بلای هر چی بازجو هست بخوره تو سر هر چی متهم. همچنین اعتراف گفته شده است به مقاله ای که بازجو بنویسد و متهم آن را از حفظ جلوی دوربین تلویزیون بگوید یا از روی آن در برگه بازجویی بنویسد.
اقلیت : گروهی سیاستمدار پررو که برای اکثریت تصمیم می گیرند و دو قورت و نیمشان هم باقی است.
برچسب ها :
واژگان سیاسی ,
پنج شنبه 93/1/7 — azadnagar -
نظر بدهید
معنای سیاسی واژگان :
استنطاق : کسی را به زور وادار به نطق کردن. بازجویی. سین جین. حرف توی دهان کسی گذاشتن. یک شیوه کشف حقیقت از طریق استفاده از قوانین فیزیکی.
اشتها : مهم ترین سرمایه فقرا و مستضعفان.
اصلاح طلب : موجودی که فریاد گوش خراش یک ملت را به آرامی در حضور قلدری که خود را به کر بودن زده است، نجوا می کند.
برچسب ها :
واژگان سیاسی ,
چهارشنبه 93/1/6 — azadnagar -
نظر
معنای سیاسی واژگان :
استراتژی : طرح و نقشه برای روبرو شدن با حریف در بهترین وضع. در میان قدرت های بزرگ به مجموعه ای از طرح ها و برنامه ها می گویند که از طریق انجام آشکار و پنهان آنها منافع ملی حفظ می شود و در میان قدرت های کوچک به مجموعه واکنش عصبی گفته می شود که با صدای بلند در خیابان ها بیان می شود و در ازای فریاد کشیدن منافع ملی از دست می رود.
استراق سمع : شنود. برای حفظ اخلاق به حرف های خصوصی مردم گوش دادن.
منبع : کتاب دائره المعارف ستون پنجم
برچسب ها :
واژگان سیاسی ,
سه شنبه 93/1/5 — azadnagar -
نظر بدهید
معنای سیاسی واژگان :
اراده عمومی : نوعی اراده که همیشه وجود دارد اما هیچ وقت اعمال نمی شود.
استبداد : حکومتی که در آن یک نفر دستور می دهد و تعداد زیادی از مردم آن دستورات را اجرا می کنند. روشی که انسان اولیه هنگام مشاهده تعداد زیادی گوسفند به ذهنش رسید. حکومتی که در آن یک فرد حق دارد بالاتر از قانون تصمیم بگیرد و اگر همین نکته را بگوید خشتک او را جر می دهند. در حال حاضر هیچ حاکم و فرمانروای مستبدی وجود ندارد و اگر هم باشد مردم این قدر دوستش دارند که اگر کسی چیزی در مورد او بنویسد او را زنده زنده می خورند.
منبع: کتاب دائره المعارف ستون پنجم
برچسب ها :
واژگان سیاسی ,