سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معنای سیاسی واژگان :

اخم : چینی که مسئولان و مدیران بر پیشانی اندازند تا مردم پر رو نشوند.

اداره : محلی که در آن کاری را می توان به سادگی انجام داد با شیوه ای علمی در مراحل مختلف و پیچیده ای انجام دهند، تا کسی بیکار نشود. محل اتلاف استعداد و نیروی انسانی کارکنان شریف و کم درآمد. کانال عبور آب باریکه.

 





برچسب ها : واژگان سیاسی  ,

معنای سیاسی واژگان :

اجانب : مردم. ملت. در گذشته به بیگانگان هم می گفتند.

اخبار : پیشگویی در مورد اتفاقاتی که باید بیفتد. دشمن. همه بد هستند. ما گل سر سبد آفرینش هستیم.

منبع : کتاب دایره المعارف ستون پنجم

 





برچسب ها : واژگان سیاسی  ,

 

معنای سیاسی واژگان :

اتوبوس : خودرو طولانی جمعی که در آن گروهی در حالی که فشرده می شوند میله ای در دست بگیرند و تنها نشانه شخصیت آنان ارائه بلیط است.

اتهام: به همه می توان زد. زدن آن گاهی واجب است. نوع تبلیغ علیه نظام را به همه می زنند. چه اثبات شود چه نشود زدن آن مفید است.

 

 





برچسب ها : واژگان سیاسی  ,

معنای سیاسی واژگان :

آینه دق : صدا و سیما، مجریان تلویزیون

ابهام : پوشیده گذاشتن. پیچیدگی. وضعیت خبری مملکت. شیوه انتقال خبر در وضعیتی که اتفاقاتی می افتد به مردم ربطی ندارد.

 





برچسب ها : واژگان سیاسی  ,

 

 معنای سیاسی واژگان :

آش و لاش : موجودی که اخیراً توسط خشونت طلبان هدایت شده است.

آفتاب پرست : موجودی که دائماً مشغول هماهنگ کردن خود با مسئولان ذی ربط است. چاکر، غلام، نوکر وابسته . همبسته.

 

 





برچسب ها : واژگان سیاسی  ,

معنای سیاسی واژگان :

آشتی : سازش. دوستی بعد از جنگ. کاری که سیاستمداران تا به خاک سیاه ننشینند با رضایت نمی کنند.

آشتی ناپذیر : موجودی که قاطعانه به بلاهتش افتخار می کند. جمله قصار : وایستادم که وایستادم خوب کردم که واستادم، به تو چه که وایستادم....

 





برچسب ها : واژگان سیاسی  ,

 

معنای سیاسی واژگان :

آزمایشگاه : محل آزمایش. محلی که در آن تجربه می کنند تا چیزی را یاد بگیرند. هیئت دولت.

آستین : محل خروج دست استکبار جهانی. محل بروز انواع توطئه.

آسیاب : یک جای دشمن. محل ریختن آب مزدوران داخلی. انواع آبی و بادی دارد.

 

 





برچسب ها : واژگان سیاسی  ,

معنای سیاسی واژگان :

 

آری: جوابی که معمولا مردم مجبورند به دولت بدهند و دولت به مردم معمولا نمی دهد. بله، صحیح، چشم قربان، قربونت برم، رو چشم، هر چی شما بگین و ...

آزادی : چپ ها آن را قبیح شمرده و راست ها آن را شیطانی دانسته اند. تا قبل از پیروزی هر انقلابی محترم است. غیر قابل اجرا. جهت نطق های انتخاباتی قابل استفاده است. ضرب المثل : یکی رو با آستین کوتاه به تلویزیون راه نمی دادن سراغ نهضت آزادی رو می گرفت.

 

 





برچسب ها : واژگان سیاسی  ,

معنای سیاسی واژگان :

آرامش : مجموعه ای از رفتارهای ضد انقلاب برای مقابله با نیروهای خودی. وجود آن برای جامعه سمّ مهلک است. عملی است که وقتی وجود دارد نشانه از بین رفتن انقلاب است.

 

آرامگاه : یک محل گران قیمت برای سکونت که هزینه اش را دیگران می پردازند. جایی که آدم ها دست از سر کسی برمی دارند و او را راحت می گذارند. یک امکان برای نفرین کردن، مثال : آتیش به قبرش بیاد، به قبر پدرت، گور به گور شده، سر تخته بشورنت.

 





برچسب ها : واژگان سیاسی  ,

 

معانی ویژه واژگان سیاسی :

آبان : یکی از ماه های سلطنت طلب. یکی از نشریات مسئله دار. مقدار زیادی آب. ماه دوم پاییز. معمولا در این ماه یواش یواش کتاب های درسی را به دانش آموزان می دهند.

آب درمانی : آب در شیر ریختن. آب به آبگوشت اضافه کردن. آب به آسیاب دشمن ریختن. آب در هاون کوبیدن.

 





برچسب ها : واژگان سیاسی  ,
<      1   2   3      




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 1
    بازدید دیروز : 56
    کل بازدید : 923572
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/9/8    ساعت : 12:29 ص

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات