سه شنبه 92/5/29 — azadnagar -
نظر
جراحت
جز شما با ما کسی احساس غمخواری نکرد
هیچ چشمی گریه آیینه را یاری نکرد
خانه ها را سیل غارتگر شکست و آب برد
هیچ کس ویرانه ها را قصد معماری نکرد
دستها پرچم شد اما هیچ مردی برنخاست
عرصه خالی بود و شمشیری میانداری نکرد
باغ را آفت رسید و شاخه ها در هم شکست
ریشه ها خشکید و ابر بی حیا کاری نکرد
از ستم دل را جراحت بود، اما ای دریغ
زخم را جز تیغِ زهرآگین پرستاری نکرد
گر چه در بزم شقایق سفره گستردیم، لیک
هیچ دستی ترمه ما را قلمکاری نکرد
آخرین مجروح تیغ فتنه ایم اما کسی
وا نکرد آغوش و حرمت را نگهداری نکرد....
شاعر : حسین اسرافیلی
منبع : کتاب دادخواست ص 40
برچسب ها :
جملات ناب ,
سه شنبه 92/5/29 — azadnagar -
نظر بدهید
حدود یک سده پیش، زین العابدین مراغه ای در سیاحت نامه ابراهیم بیگ نوشه است، در مغرب زمین اگر دیوانه ای سخن بگوید، سخنش را می شنوند، اگر پسندیده و قابل قبول بود، می پذیرند و الّا می گویند دیوانه است و کاری با او ندارند. در سرزمین ما اگر فرد عاقلی حرف تازه ای را زد او را «هو» می کنند تا دیوانه شود !
برچسب ها :
راه ناهموار ,
سه شنبه 92/5/29 — azadnagar -
نظر بدهید
آیت الله خلخالی :
ناصر مقدّم، رئیس ساواک ایران، در محاکمات خود گفت : دو شب مانده به خروج شاه از ایران، من به قم رفتم و آیت الله شریعتمداری را به تهران آوردم و ایشان در کاخ نیاوران با شاه ملاقات کرد. در این جلسه ملاقات، جعفر شریف امامی و چند نفر دیگر هم بودند. آن ها تصمیم گرفتند که شاه از ایران خارج شود و پس از سه ماه، آقای شریعتمداری زمینه را برای بازگشت شاه آماده نماید. عین جریانی را که ناصر مقدّم به آن اعتراف کرده بود، در نامه های سازمان امنیّت (ساواک) که به امضای خود او رسیده بود مشاهده می کنیم.
منبع : کتاب خاطرات آیت الله خلخالی. ص 299
برچسب ها :
تیغ خاطرات ,
سه شنبه 92/5/29 — azadnagar -
نظر بدهید
علامه حسن زاده آملی :
شیخ سعدالدین حموی سوار بود و به رودخانه ای رسید و اسب از آب نمی گذشت، امر کردند که آب را تیره ساختند و به گل آلوده کردند و اسب در حال بگذشت فرمود : تا خود را می دید از این وادی عبور نمی توانست کرد.
منبع : کتاب هزار و یک نکته، ج 1 و 2 ص 311
برچسب ها :
نکته ها از گفته ها ,
سه شنبه 92/5/29 — azadnagar -
نظر بدهید
خداوند دوستان خود را در برابر سختی ها، ملهمه ها و فتنه ها می آزماید و آن جاست که اگر مردانه ماندی و استقامت ورزیدی، پای در معراج ولایت خواهی نهاد و تا مرتبه قرب بالا خواهی رفت و اگر نه، جای تو در جبهه ها نیست.
برچسب ها :
مردان بی ادعا ,
دوشنبه 92/5/28 — azadnagar -
نظر بدهید
اسلام ما که در دل کافر اثر نداشت
ای کاش هرچه هست مسلمان، عوض شود
قطع امید کرده است خدا هم از آدمی
باید امید داشت که شیطان عوض شود
گفته خدا که نعمت باران نمیدهم
تا آن زمان که اشک یتیمان عوض شود
هرجا که نیست آیه قرآن به نفعتان
فورا بگو که ترجمه آن عوض شود
در بین ما سفارش همسایهها شده
پس جای ما و ملت افغان عوض شود
حرف بدی نگفت به من شاطر محل
باید که در دهان تو دندان عوض شود
قبل از تصاعدی شدن قبض برق خود
حتما چراغ گوشه نشینان عوض شود
دیدم که قبض گاز منازل نجومی است
گفتم خدا کند که زمستان عوض شود
وقتی علاج مردم بیچاره هست پول
دفترچههای بانکی و درمان عوض شود
درخواست از وزارت بهداشت کردهایم
تا نرخ زیرمیز پزشکان عوض شود
یکهو خزانه را ببری کار راحتی است
اما به شرط آن که نگهبان عوض شود...
برچسب ها :
چرت و پرت ,
دوشنبه 92/5/28 — azadnagar -
نظر بدهید
دوران نوین تمدّن و فرهنگ اسلامی، دورانی است که طرح نظر و اندیشه هیچ گونه منعی نداشته است.
عبدالرحمن بدوی فیلسوف معاصر مسلمان، سالها پیش کتابی به نام «من تاریخ الالحاد فی الاسلام» تالیف و ترجمه کرد. در مقدمه کتاب از قول «سلیم خیاطه» نقل شده است که ما شگفتی خود را نسبت به تمدن متسامح اسلامی ابراز می کنیم. تمدنی که به امثال ابن راوندی اجازه می دهد نظریّه خود را طرح نماید.
برای ما که از تحقّق تمدن نوین اسلامی سخن می گوئیم حتما پژوهش این پرسش سزاوار است که چرا تمدن بزرگ اسلامی که مهمترین کانون تولید دانش و حکمت و فن در روزگار خود بود فرو ریخت ؟
معمولا در بررسی این پدیده به ضربه بیرونی یعنی حمله مغول و هلاکو بیشتر توجه شده است. در حالیکه ضربه درونی کم اثر تر نبوده است.
تکفیر فارابی و ابن سینا در تهافه الفلاسفه غزالی اثرش کمتر از ویرانی شهرها و کشتار مردم عادی نبوده و نیست. وقتی ابن سینا که باور دارد :
در دهر یکی چو من و آن هم کافر پس در همه دهر یک مسلمان نبود!
تکفیر می شود. پژوهشگری که در قلّه مفاخر علمی و فلسفی و حکمت می درخشد و برای حل مسائل پیچیده و بغرنج فلسفی همواره به نماز پناه می برده است، و یا فارابی که با زهدی مثال زدنی در عرصه های مختلف حکمت و فلسفه و سیاست و هنر ، آفتاب آسمان فرهنگ ماست تکفیر می شود.
شیوه هتک و طرد و نفی که سرانجامش تکفیر و تضعیف است و نهایتاً قتل متفکرانی همچون سهروردی و عین القضاه و ... نه تنها فرهنگ ساز نیست که فرهنگ سوز است.
برچسب ها :
راه ناهموار ,
دوشنبه 92/5/28 — azadnagar -
نظر بدهید
جمله های معترضه ....
خواب دیدی شبی که جلّادان فرش دارالخلافه ات کردند
گردنت را زدند با ساتور، به شهیدان اضافه ات کردند
می خروشیدی: « این که می بینید، شیمیایی است، مومیایی نیست »
نه! ابوالهول ها نفهمیدند؛ متّهم به خرافه ات کردند
چارده سال می شود... یا نه! چارده قرن، سخت می گذرد
بی قراری مکن، خبر دارم، سرفه ها هم کلافه ات کردند
زخم و کپسولهای اکسیژن، چه می آید به صورتت؟ مومن!
تو بدانی اگر که تاولها چقدر خوش قیافه ات کردند
شهرها برج مست می سازند، برجها بت پرست می سازند
شرق ما حیف، غرب وحشی شد، محو در دودِ کافه ات کردند
( فکر بال تو را نمی کردند ) روح ترخیص می شد از بدنت
و تو بالای تخت می دیدی کفنت را ملافه ات کردند
جا ندارند در هبوط خزه، سروها – جمله های معترضه –
زود رفتی به حاشیه ای متن ! زود حرف اضافه ات کردند
شاعر :عباس احمدی
منبع : کتاب دادخواست. ص 38
برچسب ها :
جملات ناب ,
دوشنبه 92/5/28 — azadnagar -
نظر بدهید
هر قدر هم که ما در وصف صفویّه سخن بگوئیم و مست و مفتون شمشیر قزلباشان شویم و هر قدر شیفته رونق حوزه های علمیه اصفهان و کاشان در آن روزگار شویم، وقتی متوجه می شویم که ملّاصدرا و فیض کاشانی هر دو در آن روزگار تکفیر شدند به حدی که ملامحمدمحسن فیض کاشانی از بیم جان و غوغای عوام بناگزیر رساله الانصاف را نوشت و برای ملامحمدطاهرقمی شیخ الاسلام قم فرستاد. ملاصدرا، از گسترش جهل و ناراستی و کمی انصاف و کثرت ستم و تحقیر بزرگان و ترفیع کوچکان در روزگار سخن گفته و به این بیت اشاره می کند که :
در جواب هر سئوالی حاجت گفتار نیست چشم بینا عذر می خواهد لب خاموش را
در نقطه ای دیگر در دربار صفوی، سفره های چرمین گسترده است و آدمخوران، هر که را سلطان اشاره می کند از هم می درند و می خورند.... نسبتی وجود دارد بین تکفیر و انزوای ملاصدرا و ملامحمدمحسن فیض کاشانی و سفره های چرمین آغشته به خون و نیز فروپاشی تلخ و نافرجام صفویّه...
برچسب ها :
راه ناهموار ,
دوشنبه 92/5/28 — azadnagar -
نظر بدهید
آیت الله خلخالی :
امینی در زمان صدارتش به قم و خدمت علمای اعلام آمده بود... نزدیک ظهر بود که برای دیدن امام به یخچال قاضی آمد. هر قدر سعی شد که امام قبل از ورود امینی به اتاق، از جایش برخیزد امام قبول نکردند! پس از اینکه امینی نشست امام فرمود : این حکومت چند روزی به صورت عاریه در اختیار شماست. باید کاری کنید که مشکل مردم را حل کنید، نه اینکه مشکلی بر مشکلات آنها بیافزایید... خدا را در نظر بگیرید و از احکام او تجاوز نکنید که در غیر این صورت، مستوجب عذاب خواهید شد.
امینی تحت تاثیر عظمت و ابهت و همچنین کلام امام قرار گرفت و از منزل خارج شد. هنگام خروج او، امام حتّی یک قدم از جای خویش جلوتر نرفت...
منبع : کتاب خاطرات آیت الله خلخالی ص 58
برچسب ها :
تیغ خاطرات ,