پنج شنبه 93/1/7 — azadnagar -
نظر
آزادی شعار آدمیان متواضع و محتاج است. شعار کسانی است که به خُردی و ناتوانی و نیازمندی خِرد خویش اذعان دارند، ولی استغنا از آزادی، پیشه و شیوه خودبینانی است که خود را واصل به حق و عقل خود را مستغنی از اعانت و ارشاد دیگران می پندارند. اما آدمی به خورشید هم که رسیده باشد، باز هم نور ستاره ای خِرَد برایش مغتنم است و در دریا هم که نشسته باشد نمی تواند از سبویی خِرَد بگذرد.
برچسب ها :
راه ناهموار ,
پنج شنبه 93/1/7 — azadnagar -
نظر بدهید
معنای سیاسی واژگان :
استنطاق : کسی را به زور وادار به نطق کردن. بازجویی. سین جین. حرف توی دهان کسی گذاشتن. یک شیوه کشف حقیقت از طریق استفاده از قوانین فیزیکی.
اشتها : مهم ترین سرمایه فقرا و مستضعفان.
اصلاح طلب : موجودی که فریاد گوش خراش یک ملت را به آرامی در حضور قلدری که خود را به کر بودن زده است، نجوا می کند.
برچسب ها :
واژگان سیاسی ,
پنج شنبه 93/1/7 — azadnagar -
نظر بدهید
نه، هرگز ...
برای مرمت مدرسه سپهسالار، فرستاده بود دنبال کاشیکارهای اصفهانی، شبستان و حیاط مدرسه. بعد هم نوبت رسید به گنبد. حاج محمد حسین کاشیکار به مدرس گفته بود : اجازه بدهید کار تعمیرات که تمام شد، آخر سر این جمله را اضافه کنیم : « در روزگار تولیت آیت الله سید حسن مدرس تعمیرات اساسی مدرسه پایان یافت.» که آقا گفته بود : « هرگز، من کاری انجام نداده ام ! این بنا به همت سپهسالار ساخته شده است و از موقوفات اوست. هر چه هست به نام او باید باشد.»
منبع : او یک مدرس بود. ص 82
برچسب ها :
تیغ خاطرات ,
چهارشنبه 93/1/6 — azadnagar -
نظر بدهید
فرازهایی از وصیت نامه شهید بیدخ :
آنان که به هزاران دلیل زندگی میکنند نمیتوانند به یک دلیل بمیرند و آنان که به یک دلیل زندگی میکنند با همان دلیل نیز میمیرند .
چه عجیب است داستان آدمی که می داند بعد از مرگ، او را باز خواست می کنند اما بی خیال از یک زندگی آسوده روز را به معصیت میگذراند و شب آسوده همراه شیفتگان رؤیاها به خواب میرود.
خوشا بحال آنان که جز راه خدا راهی ندارند و جز ذکر خدا یادی ندارند.
زیاد مخواب که فردا باید سالها در زیر خاک بخوابی، زیاد مخور که برای خوردن وقت هاست، زیاد مخند که دلیلی بر خندیدن نیست، به هر کجا می روی بدان سرانجام دیدار آن دنیاست.
خواهرم ...بدان تفنگی که در دست من است چادری است که بر سر توست اگر میل به حفظ سلاحم داری چادرت را سلاحم بدان.
افسوس، افسوس، افسوس بر عمری که گذشت. در کودکی بازی، در جوانی مستی، در پیری سستی، پس کی خدا پرستی؟
برادر امام را تنها نگذارید که فردا باید به غم این اشتباه افسوسها بخورید. فقط این را بدانید که اگر او نبود ما هنوز می بایست سر صف سینماها به سر و کول هم بزنیم، در سالن های قمار به دعوا بپردازیم، حس حقارت و کوچکی ما را عذاب دهد.
از کسی کینهای ندارم جز دشمنان خدا، آمریکا، شوروی و ابرقدرتهایی که حاضرند هزاران نفر بمیرند تا خود بر مسندی که مسند نیست تکیه زنند. به همه مهر میورزم جز دشمنان دینم، ملتم، مذهبم، مکتبم و راهم.
حسین بیدخ ـ پادگان دو کوهه
برچسب ها :
مردان بی ادعا ,
چهارشنبه 93/1/6 — azadnagar -
نظر
معنای سیاسی واژگان :
استراتژی : طرح و نقشه برای روبرو شدن با حریف در بهترین وضع. در میان قدرت های بزرگ به مجموعه ای از طرح ها و برنامه ها می گویند که از طریق انجام آشکار و پنهان آنها منافع ملی حفظ می شود و در میان قدرت های کوچک به مجموعه واکنش عصبی گفته می شود که با صدای بلند در خیابان ها بیان می شود و در ازای فریاد کشیدن منافع ملی از دست می رود.
استراق سمع : شنود. برای حفظ اخلاق به حرف های خصوصی مردم گوش دادن.
منبع : کتاب دائره المعارف ستون پنجم
برچسب ها :
واژگان سیاسی ,
چهارشنبه 93/1/6 — azadnagar -
نظر بدهید
مسابقه آزادی، عزیزهای بلا جهت، و تهیدستان پر مدعا و صدر نشینان بی لیاقت را بیرون می کند، و مسئولیت شناسان و دلیران را قدر می نهد. در محیط بسته و در نظام غیر آزاد، میان مردم یا میان ملت و دولت مسابقه جریان ندارد، لذا هر کس را که دولت خواست برمی کشد و بر صدر می نشاند. آدمیان در عرصه رقابت خود را نشان نمی دهند. حقها در مصاف با باطلها نمی درخشند. بلکه سلطه و اراده یک دسته خاص، همه آن امتیازات را به کسی و چیزی می بخشند. مخالفان آزادی، همان عزیزهای بلاجهت اند که می خواهند بیرون از مسابقه پیروز شوند. ولی پیروزی بیرون از مسابقه وجود ندارد.
برچسب ها :
راه ناهموار ,
چهارشنبه 93/1/6 — azadnagar -
نظر بدهید
لیاقت تو
نامه های مدرس، عموما روی کاغذ پاکت تنباکو و مثل آن بود. آن روز بودم و دیدم که مردی برای سید یک بسته کاغذ آورده بود و می گفت : جناب وزیر این کاغذها را فرستاده اند که حضرت آقا مطالب خود را روی آن ها مرقوم بفرمایند.
مدرس هم رو کرد به من و گفت : عبدالباقی! چند ورق از آن کاغذهای مرغوب را بیار.
بعد هم رو کرد به آن مرد و گفت : آن بسته کاغذ وزیر را بردار، این کاغذها را هم بگذار رویش و روی یک تکه کاغذ نوشت : آقای وزیر! کاغذ سفید فراوان است ولی لیاقت تو بیشتر از این کاغذ که روی آن نوشته ام، نیست.
منبع : او یک مدرس بود. نویسنده مهدی آقایی ص 73
برچسب ها :
تیغ خاطرات ,
سه شنبه 93/1/5 — azadnagar -
نظر بدهید
«ارادت سالاری » میزان سقوط حکومتهاست .
برچسب ها :
راه ناهموار ,
سه شنبه 93/1/5 — azadnagar -
نظر بدهید
معنای سیاسی واژگان :
اراده عمومی : نوعی اراده که همیشه وجود دارد اما هیچ وقت اعمال نمی شود.
استبداد : حکومتی که در آن یک نفر دستور می دهد و تعداد زیادی از مردم آن دستورات را اجرا می کنند. روشی که انسان اولیه هنگام مشاهده تعداد زیادی گوسفند به ذهنش رسید. حکومتی که در آن یک فرد حق دارد بالاتر از قانون تصمیم بگیرد و اگر همین نکته را بگوید خشتک او را جر می دهند. در حال حاضر هیچ حاکم و فرمانروای مستبدی وجود ندارد و اگر هم باشد مردم این قدر دوستش دارند که اگر کسی چیزی در مورد او بنویسد او را زنده زنده می خورند.
منبع: کتاب دائره المعارف ستون پنجم
برچسب ها :
واژگان سیاسی ,
سه شنبه 93/1/5 — azadnagar -
نظر بدهید
می خواهم که تو نباشی ...
وقتی جلوی مجلس رسیدم، جمعیت شعار می داد : مرده باد مدرس، زنده باد سردار سپه. سید آمد ولی بی هیچ واهمه ای شعار داد : مرده باد سردار سپه (رضا شاه) ، زنده باد مدرس، زنده باد خودم. بعد هم برای این که راهش را باز کنند، عصایش را توی هوا چرخی داد. جمعیت که شعارش را تکرار کرده مدرس گفت : اگر مدرس بمیرد دیگر کسی به شما پول نمی دهد.
دیدمش، وقتی وارد ساختمان می شد، دیدمش. رفت ایستاد گوشه ای و در صحبت را با یکی باز کرد که سردارسپه پیدایش شد. یقه پیراهن کرباس سید را زیر قبا گرفت و محکم به دیوار کوبید.
بعد هم فریاد کشید : از جان من چه می خواهی سید؟ و او آرام در حالی که لباس هایش را مرتب میکرد گفت : می خواهم که تو نباشی.!!
خواست دوباره حمله کند که نگذاشتند اما از همان فاصله فریاد کشید : تو محکوم به اعدامی! تو را از بین می برم!
منبع : کتاب او یک مدرس بود. نویسنده مهدی آقایی ص 67
برچسب ها :
تیغ خاطرات ,