سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برشور علی (ع) از زبان خودش

 

خطبه 202

سلام بر تو اى رسول خدا (ص)، سلامى از طرف من دخترت که هم اکنون در جوارت فرود آمده و شتابان به شما

رسیده است، اى پیامبر خدا، صبر و بردبارى من با از دست دادن فاطمه (ع) کم شده، و توان خویشتندارى ندارم اما براى

 من که سختى جدایى تو را دیده، و سنگینى مصیبت تو را کشیدم، شکیبایى ممکن است، این من بودم  . که با دست خود تو

 را در میان قبر نهادم، و هنگام رحلت جان گرامى تو میان سینه و گردنم پرواز کرد پس همه ما از خداییم و به خدا باز

مى گردیم. پس امانتى که به من سپرده بودى برگردانده شد، و به صاحبش رسید، از این پس اندوه من جاودانه، و شبهایم،

 شب زنده دارى است، تا آن روز که خدا خانه زندگى تو را براى من برگزیند. به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت

 که امت تو چگونه در ستمکارى بر او اجتماع کردند، از فاطمه (ع) بپرس، و احوال اندوهناک ما را از خبر گیر، که

هنوز روزگارى سپرى نشده، و یاد تو فراموش نگشته است. سلام من به هر دوى شما....

 

خطبه 126

آیا به من دستور مى دهید براى پیروزى خود، از جور و ستم درباره امت اسلامى که بر آنها ولایت دارم، استفاده کنم؟ به

 خدا سوگند! تا عمر دارم، و شب و روز برقرار است، و ستارگان از پى هم طلوع و غروب مى کنند، هرگز چنین کارى

نخواهم کرد! اگر این اموال از خودم بود به گونه اى مساوى در میان مردم تقسیم مى کردم تا چه رسد که جزو اموال

خداست.


 





برچسب ها : برشور. علی (ع) از زبان خودش  ,

برشور علی (ع) از زبان خودش

 

خطبه 122

ما با پیامبر (ص) بودیم، و همانا جنگ و کشتار گرداگرد پدران، فرزندان، برادران و خویشاوندان ما دور مى زد، اما از

وارد شدن هر مصیبت و شدتى جز بر ایمان خود نمى افزودیم، و بیشتر در پیمودن راه حق، و تسلیم بودن برابر اوامر

الهى، و شکیبایى بر درد جراحتهاى سوزان، مصمم مى شدیم  .

 

 

 





برچسب ها : برشور. علی (ع) از زبان خودش  ,

برشور علی (ع) از زبان خودش

وصف امام علی (ع) از زبان خودش :

آنگاه که همه از ترس سست شده، کنار کشیدند، من قیام کردم، و آن هنگام که همه خود را

پنهان کردند من آشکارا به میدان آمدم، و آن زمان که همه لب فرو بستند، من سخن گفتم، و

آن وقت که همه باز ایستادند من با راهنمایى نور خدا به راه افتادم، در مقام حرف و شعار

 صدایم از همه آهسته تر بود اما در عمل برتر و پیشتاز بودم.

 

مظلومیت امام علی (ع) از زبان خودش :

آرى! آن دسته از برادرانى که در جنگ صفین خونشان ریخت، هیچ زیانى نکرده اند گرچه امروز

نیستند تا خوراکشان غم و غصه و نوشیدنى آنها خونابه دل باشد، بخدا سوگند! آنها خدا را

ملاقات کردند، که پاداش آنها را داد و پس از دوران ترس آنها را در سراى امن خود جایگزین

 فرمود کجا هستند برادران من؟ که بر راه حق رفتند، و با حق درگذشتند کجاست عمار؟ و

کجاست پسر تیهان؟  و کجاست ذوالشهادتین؟ ...(سپس دست به ریش مبارک گرفت و زمانى

 طولانى گریست و فرمود) دریغا! از برادرانم که قرآن را خواندند، و بر اساس آن قضاوت کردند،

در واجبات الهى اندیشه نموده و آنها را برپا داشتند، سنتهاى الهى را زنده و بدعتها را نابود

کردند، دعوت جهاد را پذیرفته و به رهبر خود اطمینان داشته و از او پیروى نمو دند.

 

 

برشور. امام علی (ع) از زبان خودش

 

وصف امام علی (ع) از زبان خودش :

در رکاب پیامبر خدا (ص) بودیم و با پدران و فرزندان و برادران و عموهاى خود جنگ می کردیم،

 که این مبارزه بر ایمان و تسلیم ما مى افزود، و ما را در جاده وسیع حق و صبر و  بردبارى برابر

 ناگواریها و جهاد و کوشش برابر دشمن، ثابت قدم مى ساخت. گاهى یک نفر از ما و دیگرى از

دشمنان ما، مانند دو پهلوان نبرد مى کردند، و هر کدام مى خواست کار دیگرى را بسازد و

جام  مرگ را به دیگرى بنوشاند، گاهى ما بر دشمن پیروز مى شدیم و زمانى دشمن بر ما


 غلبه مى کرد. پس آنگاه که خدا، راستى و اخلاص ما را دید، خوارى و ذلت را بر دشمنان ما

نازل و پیروزى را به ما عنایت فرمود، تا آنجا که اسلام استحکام یافته    فراگیر شد و در

سرزمینهاى پهناورى  نفوذ کرد، به جانم سوگند! اگر مادر مبارزه مثل شما بودیم هرگز پایه اى

براى دین استوار نمى ماند، و شاخه اى از درخت ایمان سبز نمى گردید.

خطبه 56

 

مظلومیت امام علی (ع) از زبان خودش :

اى مردم، همواره کار من با شما به دلخواه من بود تا آنکه جنگ شما را ناتوان کرد، به خدا اگر

جنگ کسانى را از شماگرفت، و جمعى را گذاشت، براى دشمنانتان نیز کوبنده تر بود، من

دیروز فرمانده و امیر شما بودم ولى امروز فرمانم مى دهند، دیروز بازدارنده بودم که امروز مرا باز

مى دارند، شما زنده ماندن را دوست دارید،و من نمى توانم شما را به راهى که دوست ندارید

 اجبار کنم.   خطبه 208

 





برچسب ها : برشور. علی (ع) از زبان خودش  ,

ما به دست خود خراب ترش کردیم...





برچسب ها : جملات ناب  ,

در این شهر بی نقاب قبولم نمی کنند....

 

در این شهر بی نقاب قبولم نمی کنند

 

شب از سرم گذشته بود....

شب از سرم گذشته بود...

 

می فهمی چه مرگم شده است....

می فهمی چه مرگم شده است...





برچسب ها : جملات ناب  ,

بدون شرح...





برچسب ها : سخن تصاویر  ,

مهندس آینده....





برچسب ها : سخن تصاویر  ,

بدون شرح...





برچسب ها : سخن تصاویر  ,

خیلی با حال بود. خدا رحمتشون کن.





برچسب ها : سخن تصاویر  ,

عین موتورای خودمون...

عین موتورایخودمون...

 

 

 





برچسب ها : سخن تصاویر  ,
<   <<   6   7   8   9   10      >




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 152
    بازدید دیروز : 20
    کل بازدید : 921907
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/9/4    ساعت : 6:23 ص

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات