سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اندر احوالات آزادی

 

نطق آزاد و بیان آزاد است

روح آزاد و روان آزاد است

 

همه جا زمزمه ی آزادی است            

پیر آزاد و جوان آزاد است

 

در هدف ساختن سینه ی خلق         

تیر آزاد و کمان آزاد است

 

از پی ریختن خون بشر                  

تیغ آزاد و سنان آزاد است

 

اگر از وضع جهان نالانی                 

ناله آزاد و فغان آزاد است

 

بر سر خود بزن و نعره بکش     

دست آزاد و دهان آزاد است...

 





برچسب ها : جملات ناب  ,

ویلا : 

داری د وسه تا شرکت و چندین ویلا

در رامسر و آنتالیا ، چین ،ویلا !

 

دنیاست برای تو چو ویلای قشنگ !

تو دل بکنی چگونه از این ویلا ؟!!

 

ردّ قلم : هر چقدر در این دنیا داشته باشی بنا بر طبیعت آدمی باز میل به نداشته هایت داری درست مانند کسی که هیچ ندارد.

 





برچسب ها : چرت و پرت  ,

شکست عشقی

بدترین شکست عشقی عمرم و کلاس سوم دبستان خوردم

 
وقتی که فهمیدم جایزه ها رو مامانم میخریده میداده به معلما !





برچسب ها : چرت و پرت  ,

 

چسب زخم

سر چهار راه پشت چراغ قرمز بودم     ...

کودکی دوان دوان سمتم آمد و گفت    :

- آقا آقا ... چسب زخم نمیخواین ، ارزون

می فروشما     ...

لبخندی زدم و گفتم:

- اگه تمام چسب زخمهایت را هم بخرم نه

زخمهای من

خوب می شود نه زخمهای  تو ...

کودک نگاهم کرد و گفت: لاشی پول

نداری چرت و پرت فلسفی تحویلم نده.

 





برچسب ها : جملات ناب  ,

 

دنیا را برایش تعریف کنم...

 

دلم

 
مرد می‌خواهد

 
نابینا

 
خط بریل بداند


فصل به فصل


تنم را بخواند


بازی‌های ادبی‌ام را کشف کند

دستش را بگیرم


بازو به بازو


دنیا را برایش تعریف ‌کنم


چشمش شوم


عصایش

 

و تمام زشتی‌ها‌ی جهان را


برای او


از قلم بیندازم...





برچسب ها : جملات ناب  ,

 

درد می کند...

 

دردهای من نگفتنی

 
دردهای من نهفتنی‌ست

 
دردهای من


گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست


درد مردم زمانه است


مردمی که چین پوستین‌شان


مردمی که رنگ روی آستین‌شان


مردمی که نام‌هایشان


جلد کهنه ی شناسنامه‌هایشان


درد می‌کند


من ولی تمام استخوان بودنم


لحظه‌های ساده‌ی سرودنم


درد می‌کند


قیصر امین پور 





برچسب ها : جملات ناب  ,

 

نام من عشق است آیا می‌‏شناسیدم ؟

 
زخمی‌ام -زخمی سراپا- می‌‏شناسیدم ؟

با شما طی‌‏کرده‌‏ام راه درازی را


خسته هستم -خسته- آیا می‌‏شناسیدم ؟

راه ششصد ساله‌‏ای از دفتر «حافظ»


تا غزل‌‏های شما، ها! می‌‏شناسیدم ؟
 
این زمانم گرچه ابر تیره پوشیده‌است


من همان خورشیدم اما، می‌‏شناسیدم

 پای ره وارش شکسته سنگلاخ دهر


اینک این افتاده از پا، می‌‏شناسیدم ؟

می‌‏شناسد چشم‌‏هایم چهره‌‏هاتان را


همچنانی که شماها می‌‏شناسیدم

این‌چنین  بیگانه از من رو مگردانید


در مبندیدم به حاشا!، می‌‏شناسیدم !

 من همان دریایتان ای رهروان عشق


رودهای رو به دریا! می‌شناسیدم

 اصل من بودم، بهانه بود  و فرعی بود


عشق«قیس»و حسن«لیلا» می‌‏شناسیدم ؟

در کف «فرهاد» تیشه من نهادم، من !


من بریدم «بیستون» را می‌شناسیدم

مسخ کرده چهره‌‏ام را گرچه این ایام


با همین دیدار حتی می‌‏شناسیدم

 من همانم، آَشنای سال‌‏های دور


رفته‌‏ام از یادتان !؟ یا می‌‏شناسیدم !؟

 



پادشاه فصل ها پاییز

گو بروید یا نروید هرچه در هرجا که خواهد یا نمی‌خواهد ،


باغبان و رهگذاری نیست


باغ نومیدان ،


چشم در راه بهاری نیست

گر ز چشمش پرتوِ گرمی نمی‌تابد ،


ور به رویش برگ لبخندی نمی‌روید ؛


باغ بی‌برگی، که می‌گوید که زیبا نیست ؟


داستان از میوه‌های سر به گردون‌سای اینک خفته در تابوت پست خاک می‌گوید

باغ بی‌برگی


خنده‌‌اش خونی است اشک‌آمیز


جاودان بر اسب یال‌‌افشان زردش می‌چمد در آن


پادشاه فصل‌ها، پاییز .





برچسب ها : جملات ناب  ,

امان از این همه رهزن...

 

دلش دریا بود...

دلش دریا بود....





برچسب ها : جملات ناب  ,

برشور علی (ع) از زبان خودش

 

 

خطبه 224

سوگند بخدا! اگر بر روى خارهاى سعدان به سر ببرم، و یا با غل و زنجیر به این سو یا آن سو کشیده

شوم، خوش تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت، در حالى ملاقات کنم که به بعضى از بندگان

ستم، و چیزى از اموال را غصب کرده باشم، چگونه بر کسى ستم کنم براى نفس خویش، که به سوى

کهنگى و پوسیده شدن پیش مى رود، و در خاک، زمان طولانى اقامت مى کند    .

 





برچسب ها : برشور. علی (ع) از زبان خودش  ,
<      1   2   3   4   5   >>   >




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 128
    بازدید دیروز : 20
    کل بازدید : 921883
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/9/4    ساعت : 6:14 ص

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات