شنبه 92/6/30 — azadnagar -
نظر
از انسان ها می توان خواست که یکسان و عیان عمل کنند، اما با ایمانها چه می توان گفت که پنهان تر و جنبانتر از پریان اند، و پا از خلوت و خفای خود بیرون نمی زنند؟ و چه طمع خامی است فرمان راندن بر پریانی چنین چالاک و بی باک، که نه پرده خود می درند و نه برده کس می شوند.
ایمانها نه یکسان می شوند و نه عیان، نه زور می شنوند و نه شرکت می پذیرند، نه از فردیت دست می کشند و نه به حریت پشت می کنند، مگر صیاد سفیهی باشد که رام کردن و در دام کردن چنین شکار نا آشکاری را آرزو کند.
برچسب ها :
راه ناهموار ,
شنبه 92/6/30 — azadnagar -
نظر بدهید
دیده ها مشک آلود
سینه ها کشک آلود
ماهی کوچک جیبم دیگر
پولکی بر تن پُر دردش نیست
شکم غمناکم
می زند سخت صدا
جیب مسکین مرا
گوش من می بوید
از پس دایره ذوذنقه
گریه نازک یخچالم را
که به اندازه جیبم پاک است
ای دَمَت گرم، عزیزم، یخچال !
طبقاتت همه پر میوه و گوشت
شیشه هایت همه پر شربت باد
«موسم دلگیری است»
خواستم سیب برایت بخرم، گفتم نکند
هسته اش گیر کند توی گلویت، آن وقت
پس بیفتی ز عقب، موتورت سکته کند
زندگی سیبی است، کیلو هشتاد تومن
تازه آن هم درهم
مردگی کمپوتی است
خورد باید آن را با قوطی
پسرم موز نمی داند چیست
او به من گفته اگر یکسره مردود نشد
جایزه موز برایش بخرم
برود موز سواری هر روز
دخترم هم آناناسی شده است
گفته یک دست آناناس بلور مبله
بخرم تا ببرد خانه شوهر روزی
همسرم باز سفارش کرده
بخرم آخر ماه
میوه پشم آلود
او بلد نیست بگوید «نارگول»
معده ام در جلویش پنجره ای است
که از آن
بر علفزارِ شکم لاخ وجود آگینم
نور خشخاشی یک قرصک نان می تابد
آخرین قطعه پنیر گچی ما دیروز
صرف تعمیر شکمهای عزیزانم شد
مرغ اندیشه به اعلان کوپن دل بسته
ای دمت گرم، وزیر نیرو!
بغض در سینه یخچال من امروز شکست
موتورش رفت ز دست
بوی دلسوزی او می آید
به بلندای صف آسای دماوند قسم
به کوپنهای سر کوزه آب
به سر قلّکِ طفلم سوگند
موتورش بود که سوخت
قتل یخچال به نامردی برق
یک نفر اینجا مرد
کمدِ ده فوتم را
به که فریاد کنم؟
منبع : کتاب یک بغل کاکتوس ص 179
برچسب ها :
چرت و پرت ,
شنبه 92/6/30 — azadnagar -
نظر
دکتر علی شریعتی :
اولین کسی که در خود داستان کربلا ، زودتر از همه ما گریه کرد، عمر فرزند سعد ابی وقاص بود. و بعد کوفه است و میبینیم که وقتی اسراء را با زینب وارد کوفه می کنند، خطاب می کند که بگریید که شما بیش از همه شایسته گریستن هستید، بسیار بگریید و کم بخندیدو و ما نباید از کسانی باشیم که حقیقت حسین و حقیقت نقش زینب و حقیقت کربلا و هدف انقلاب کربلا را با دست های جهل خودمان مدفون و قربانی بکنیم و بر این قربانیمان مثل کوفی ها بگرییم – می گویم نباشیم، نم گویم هستیم، زیرا ادب اجازه نمی دهد.
منبع : کتاب حسین وارث آدم ص 223
برچسب ها :
دکتر علی شریعتی ,
شنبه 92/6/30 — azadnagar -
نظر
عملیات مطلع الفجر
20 آذر عملیات در دو محور صخره های موازی و شیاکوه آغاز شد. عملیات در شیاکوه موفق بود و رزمندگان به سرعت سنگرهای دشمن را پشت سر گذاشتند ... اما در محور صخره های موازی عملیات شکست خورد ... چند هزار رزمنده ایرانی در شیاکوه محاصره بودند و جبهه ایران تا یک شکست فاجعه امیز فاصله ی زیادی نداشت.
نبرد تنگ کورک
رحیم صفوی و صیاد شیرازی به جبهه غرب رفتند تا با هم فکری فرماندهان آن جبهه چاره ای بیاندیشند.
همدانی ها آماده ی حمله شدند و پس از شناسایی 28 آذر به دشمن حمله کردند. نبرد سخت و غریبی آغاز شد
« هر کس که زنده بود و نای حرکت کردن داشت در آن لحظه ها فقط به فکر دفع پاتک بعثی ها بود. همه به شدت ضعف کرده بودیم. آن جا بود که همان مختصر کشمش علامه قانع و رفقایش رو شد و به داد ما رسید. با دقت کشمش ها را بین بچه ها تقسیم کردیم. به هر نفر، چند دانه کشمش رسید. سفارش کردیم آنها را نخورند، روی زبانشان بگذارند و بمکند.
این جوری قدری بزاق دهانشان ترشح می کرد و از عطششان هم کم می شد.
در جمع نیروهای قادر به رزم ما ، کسی باقی نمانده بود که دست کم یک ترکش نخورده باشد. بدترین عذاب ما بی خوابی بود. سه شبانه روز نخوابیده بودیم....».
رزمنده های همدانی آن قدر مردانه جنگیدند که ارتش عراق بخشی از نیروهایش در شیاکوه را به منطقه ی تنگه کورک بکشاند.
رزمنده های ایرانی در شیاکوه از محاصره نجات پیدا کردند و موقعیتشان را در ارتفاع های آزاد شده تثبیت کردند.
برچسب ها :
تلخ و شیرین های جنگ ,
شنبه 92/6/30 — azadnagar -
نظر بدهید
آیت الله حسن زاده آملی :
لغزش زبان
آدمی از لغزش زبانش آسیبی می بیند که هرگز از لغزش پایش چنان آسیب نمی بیند، چه این که لغزش او در گفتار سرش را بر باد می دهد و لغزش پایش به آرامی بهبود می یابد.
منبع: هزار و یک کلمه ج1 ص 441
برچسب ها :
نکته ها از گفته ها ,
شنبه 92/6/30 — azadnagar -
نظر بدهید
تعطیلی سخنرانی ناطق نوری در دانشگاه تهران
جامعه اسلامی دانشجویان ... برای سخنرانی در دانشگاه تهران بنده را دعوت کردند. ما هنگام ظهر رفتیم، دیدیم در مسجد دانشگاه قفل است. حال آنکه درِ مسجد دانشگاه تهران هیچ گاه وقت ظهر تعطیل نبود.
معلوم بود که آقایان تحکیمی ها (دفتر تحکیم وحدت) آن جا نفوذی داشتند و با همکاری سایر مسئولین دانشگاه، مسجد را قفل کردند. من وقتی این وضع را دیدم، در همان حیاط جلوی در مسجد، عبا را انداختم و ایستادم برای نماز و پشت سر ما هم یک جمعیت فراوانی ایستادند و در همان حیاط، نمازمان را خواندیم.
آقایان دیدند که خیلی بد شد، آمدند و درِ کوچک مسجد را باز کردند و گفتند آقا بفرمایید. ما هم از همان در به داخل رفتیم.
وقتی بالای منبر رفتم و خواستم که سخنرانی کنم، برق را قطع کردند و به ناچار بلندگوی دستی آوردند. خلاصه از منبر که پایین آمدیم علیه ما به طور مفصل شعار دادند، پسرها این طرف و دختر ها هم از پشت پرده...
همین آقایانی که امروز (اصلاح طلبان) طرفدار لطافت و گفتگو هستند، آن روز خشونت طلبی آنها چنان گل کرده بود که در مسجد را بستند....
باب شدن خلیفه کشی
چند روز پس از ماجرای مسجد دانشگاه ....آقای رضوی یزدی... در مجلس صحبت می کردند. ایشان در صحبت هایش از حرکت دانشجویان در مسجد دانشگاه علیه اینجانب حمایت کردند و گفتند دانشجویانی که به فلانی اجازه ی صحبت ندادند، کار بسیار خوبی کردند. این ها در میان مردم پایگاهی ندارند و از دانشجویان تشکر کردند.
در راهروی مجلس به ایشان گفتم : «آقای رضوی تمام صحبت شما را گوش کردم، اما به شما بگویم این که نگذارند آقای یزدی در مهدیه صحبت کنند و من در دانشگاه، به همین جا ختم نمی شود. به قول معروف اگر خلیفه کشی باب شود ، شما هم یک روز گرفتار می شوید...
منبع : کتاب خاطرات حجت الاسلام ناطق نوری ص 112
برچسب ها :
تیغ خاطرات ,
جمعه 92/6/29 — azadnagar -
نظر بدهید
استاد فاطمی نیا :
عاق والدین مراتب دارد ....
هنوز بسیاری از جوان های مابا این که آدم های خوب و متدیّن و چه بسا اهل نماز شب و مستحبات هم هستند، اما معنای عقوق والدین را نفهمیده اند!خیلی ها فکر می کنند عقوق والدین که از گناهان کبیره است و باعث سقوط و هلاکت معنوی انسان می شود فقط این است که خدای نکرده به پدر و مادر فحش و ناسزا داد،یا آنان را مورد ضرب و شتم قرار داد!نمی دانند که عاق والدین شدن مراتب دارد،همین که یک سخن نیمه تلخ هم به آنان بگویی،عاق والدین شده ای!
برچسب ها :
نکته ها از گفته ها ,
جمعه 92/6/29 — azadnagar -
نظر بدهید
چوپان اهل دل ...
چوپان اهل دلی در بیابان مشغول چراندن گوسفندان بود. دانشمندی در سفر به او رسید و با اندکی گفتگو متوجه شد که چوپان بی سواد است. به او گفت : چرا دنبال تحصیل نمی روی ؟
چوپان گفت : چکیده علوم را آموخته ام.
دانشمند پرسید : چه آموخته ای؟
چوپان پاسخ داد : چکیده علوم در پنج چیز خلاصه می شود :
1. تا راستی تمام نگردد، دروغ نمی گویم.
2. تا غذای حلال تمام نشود، غذای حرام نمی خورم.
3. تا در خودم عیب هست، از دیگران عیب جویی نمی کنم.
4. تا روزی خدا تمام نشده، به در خانه کسی نمی روم.
5. تا پای در بهشت ننهاده ام از مکر و فریب شیطان غافل نمی گردم.
مرد دانشمند او را تصدیق کرد و آفرین گفت.
برچسب ها :
داستان های کوتاه ,
جمعه 92/6/29 — azadnagar -
نظر بدهید
هر روز به ما اگر که سر هم بزنی...
بر ریشه خواب ما تبر هم بزنی...
آقا!تو که خوب می شناسی ما را
زنگ در خانه را اگر هم بزنی...
برچسب ها :
فقط انتظار داریم ,
جمعه 92/6/29 — azadnagar -
نظر بدهید
درویشی چیست ؟
روزی از ابوالحسن خرقانی پرسیدند : درویشی چیست؟
گفت : دریایی است از سه چشمه : یکی پرهیز، دوم سخاوت، سوم بی نیاز بودن از خلق خدای عزّوجل.
در این بازار اگر سودی است، با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
برچسب ها :
داستان های کوتاه ,