دوشنبه 92/6/25 — azadnagar -
نظر بدهید
قال علی ابن موسی الرضا (ع) :
خداوند عزّوجلّ به سه چیز فرمان داده که همراه با سه چیز دیگرند: به نماز و زکات فرمان داده است، پس هر که نماز گزارد و زکات ندهد، نمازش پذیرفته نشود، و به شکر خود و پدر مادر فرمان داده، پس هر که سپاس پدر و مادر خویش نگزارد، سپاس خدا نگزارده است، و به تقوای خدا و پیوند با خویشان دستور داده است، پس هر که با خویشان خود نپیوندد، تقوای خداوند عزّوجلّ پیشه نساخته است.
برچسب ها :
بوی بهشت ,
دوشنبه 92/6/25 — azadnagar -
نظر بدهید
ویژگیهاى ده گانه عاقل
قال علی ابن موسی الرضا (ع) :
عقل شخص مسلمـان تمـام نیست, مگر ایـن که ده خصلت را دارا بـاشـد:
1 ـ از او امید خیر باشد.
2 ـ از بدى او در امان باشند.
3 ـ خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد.
4 ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد.
5 ـ هـر چه حـاجت از او خـواهنـد دلتنگ نشـود.
6 ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.
7 ـ فقـر در راه خـدایـش از تـوانگـرى محبـوبتـر بـاشد.
8 ـ خـوارى در راه خـدایـش از عزت بـا دشمنـش محبـوبتـر بـاشد
9 ـ گمنـامـى را از پـرنـامـى خـواهـانتـر بـاشـد.
10 ـ سپس فـرمـود: اما دهمى ! و چیست دهمى ؟ به او گفته شـد: چیست؟
فـرمـود: احـدى را ننگـرد جز ایـن که بگـویـد او از مـن بهتـر و
پـرهیزکـارتـــر است.
دوشنبه 92/6/25 — azadnagar -
نظر بدهید
امام رضا (ع) :
هیچ بنده ای حقیقت ایمانش را کامل نمی کند مگر اینکه در او سه خصلت باشد :
دین شناسی، تدبر نیکو در زندگی، و شکیبایی در مصیبت ها و بلاها.
بحار الانوار ج 78 ص 339
پای خود را می گذارم در حرم
از دلم پر می کشد اندوه و غم
با کبوترهای گنبد می روم
توی خال آسمان گم می شوم
برچسب ها :
بوی بهشت ,
دوشنبه 92/6/25 — azadnagar -
نظر بدهید
خاطرات حجت الاسلام ناطق نوری
دیدار با آقای کروبی
در مجلس سوم که آقای کروبی رئیس مجلس بودند ، ملاقاتی با ایشان داشتم. در این دیدار به ایشان گفتم « با تشکیل مجمع (روحانیون) ، شما از ما جدا شدید، اما کسانی که شما به خاطر آنها از ما جدا شدید ، و عمدتا هم اعضای تحکیم وحدت هستند ؛ نه ما را قبول دارند و نه شما را و به اعتقاد بنده اصلا آخوند را قبول ندارند... به ایشان گفتم : دیدگاه های ما بسیار نزدیک است و اختلاف مبنایی نداریم، اگر گاهی هم اختلافی احساس می شود، ناشی از سلیقه ها می باشد، لذا جهت کاهش تنش ها بهتر است برای انتخابات مجلس چهارم، جامعه (روحانیت) و مجمع (روحانیون) یکی شوند و یا حداقل لیست مشترک بدهیم.» آقای کروبی خودش واقعا می پذیرفت ، اما ایشان گفت بروم و با رفقا صحبت کنم که البته رفقای ایشان نپذیرفتند.
یک بار هم مقام معظم رهبری در زمانی که رئیس جمهور بودند به منظور ایجاد وحدت بین جامعه ی روحانیت و مجمع روحانیون، جلسه ای در ریاست جمهوری تشکیل دادند و شورای مر کزی هر دو تشکیلات را دعوت کردند... در این نشست ، مرحوم احمد آقا در مورد تفرقه بین روحانیون صحبت های بسیار ارزشمندی داشتند. ...
سپس آقای هاشمی صحبت کردند و گفتند : « اصلا جدا شدن آقایان کار عاقلانه ای نبود و باید با یک برنامه ای قضیه حل شود. در اینجا آقای موسوی خوئینی ها بحثی کرد که اصلا بساط جلسه را به هم ریخت، تا آنجا که به یاد می آورم ایشان گفتند :
آقایان می گویند ما اختلاف مبنایی و ریشه ای نداریم ، این ها حرف های بی خودی است ، اصلا ما اختلافمان با آقایان اختلاف مبنایی است. این صحبت ها همه را کسل کرد....
منبع : خاطرات حجت الاسلام ناطق نوری ص 108
برچسب ها :
تیغ خاطرات ,
یکشنبه 92/6/24 — azadnagar -
نظر بدهید
انسان مومن نه تنها از دست خود در امان و ایمنی است و با همه عالم سازگار است ، بلکه همه می توانند با او از سر ایمنی و اعمتماد زندگی کنند. این خاصیت ایمان است.
برچسب ها :
راه ناهموار ,
یکشنبه 92/6/24 — azadnagar -
نظر بدهید
ما شب عبادت نمی کنیم تا روزها آدمهای پارسا و وظیفه شناس و خوبی باشیم و بهتر کار کنیم و کسی را نفریبیم بلکه روز خوب کار می کنیم و تامین حاجات مادی می کنیم تا شب بتوانیم با فراغت عبادت کنیم.
یکشنبه 92/6/24 — azadnagar -
نظر بدهید
همه مشکل در جهان ما این است که کسانی دم از آزادی و عدالت می زنند که خدا را جدی نمی گیرند. هدف پیامبران در اصل این بود که حضور خداوند را در دل، در جامعه و در حیات جمعی و فردی آدمیان جدی کنند. به طوری که انسان واقعا خود را در محضر خدا ببیند، و این با عادت کردن به دینداری تفاوت بسیار دارد...
برچسب ها :
راه ناهموار ,
یکشنبه 92/6/24 — azadnagar -
نظر بدهید
دکتر علی شریعتی :
... آری، در روزگار سیاهی که اشرافیت جاهلی جان دوباره می گیرد، و «زور جامه زیبای تقوی و تقدس می پوشد» و آرزوی آزادی و برابری که اسلام در دل های قربانبان زور و زر برانگیخته بود فرو می میرد ...و کتاب راستی بر سر نیزه های فریب بالا می رود و از حلقوم مناره های مساجد ، اذان شرک به گوش ها می رسد و گوساله زرین سامری بانگ توحید بر می دارد و بر سنت ابراهیم، نمرود تکیه می زند و قیصر، عمامه پیامبر خدا بر سر می نهد و جلاد، شمشیر جهاد به دست می گیرد و ایمان، داروی خواب و آلت کفر می گردد، و رنج مجاهدان ، همه بر باد می رود و برای منافقان، گنج باد آورده می آورد... و اصحاب (پیامبر)، فضیلت هایی را که از دوره ایمان و جهاد کسب کرده بودند و در انقلاب، بهایی گران یافته بودند، ارزان فروخته اند و افتخارات گذشته را با ولایت شهری مبادله کرده اند و یا از خطر فتنه گریخته و بار سنگین مسئولیت از دوش افکنده، و به زاویه امن عزلت و فراغت پاک ریاضت خزیده و سلامت و عافیت خویش را ، در ازای سکوت بر ظلم و رضای بر کفر، آبرومندانه باز خریده اند ...
ناگهان جرقه ای در ظلمت ، انفجاری در سکوت... باز از خانه خاموش و غم زده فاطمه این خانه کوچکی که از همه تاریخ بزرگتر است مردی بیرون آمد : خشمگین، مصمم، و در هیاتی که گویی بر سر همه قصرهای قساوت و پایگاه های قدرت، آهنگ یورش دارد...
برچسب ها :
دکتر علی شریعتی ,
یکشنبه 92/6/24 — azadnagar -
نظر بدهید
تمام تعلیم شمس به مولوی این بود که در درون تو آفتابی است اما زیر ابرهای تعلقات پنهان است. اگر این ابرها کنار بروند و این حجابها دریده شوند، درخشش آن آفتاب چشمها را خیره خواهد کرد.
به او گفت : تو مرادی و یک گله مرید داری و خودت در حبس این مریدانی . عالمی و یک سینه سخن داری. مفتی و فقیهی. این همه تعلقات و گران باریها ، چگونه می خواهی حرکت کنی؟ سبکبار شو. مولوی هم قول جانانه داد که همه چیز را رها کند.
ما انسانها در درجه اول موجودات پر زنگاری هستیم و معلمان مشفق در مواجهه با این زنگارهایی که بر روحها نشسته است اولین وظیفه مشفقانه شان این است که آن آلودگیها را بزدایند و گوهر تابناک روح را از زیر آنها بیرون آورند.
برچسب ها :
راه ناهموار ,
یکشنبه 92/6/24 — azadnagar -
نظر بدهید
هارون و بهلول
روزی بهلول دید که هارون برای سرکشی از ساخت مسجدی عظیم در شهر بغداد آمده است. صدا زد : ای هارون، چکار می کنی؟
هارون گفت : دارم خانه خدا بنا می کنم.
بهلول پرسید : خانه برای خداست؟
هارون پاسخ داد : بله!
بهلول گفت : امر کن بالای سر درش بنویسند مسجد بهلول.
هارون برآشفت و گفت : احمق ! من پول می دهم، آن وقت به اسم تو باشد؟!
بهلول گفت : احمق تو هستی یا من؟ برای خودت خانه می سازی، اسم خدا رویش می گذاری؟!
هیو پوتر:
چنان زندگی کن که انگار هر چه می کنی، روزی برملا خواهد شد.
برچسب ها :
داستان های کوتاه ,