پنج شنبه 92/6/21 — azadnagar -
نظر
دکتر علی شریعتی :
اکنون سالهای حوالی 60 هجری است .... و اصحاب ، یاران نخستین انقلاب، پروردگان مکتب شخص «محمد» سه گروه شده اند :
گروهی که این انحراف را نتوانستند تحمل کنند، فریاد کشیدند و کشته دند. سال 60 است، ابوذر رفته، عمار رفته، عبدالله مسعود رفته، میثم رفته و حجر بن عدی رفته.
گروه دوم، گروهی هستند که در اوضاع سختی که حق پرستی جانبازی می خواهد ، و مسلمان راستین ماندن نه فتح دارد، نه غنیمت، بلکه شکنجه دارد و زندان، توجیه تازه ای به ذهنشان رسیده، و آن اینکه بهشت را به جای اینکه در جبهه جهاد به دست بیاوریم، در کنج امن و خلوت ریاضت و عبادت به چنگ آوریم، در گوشه های انزوای تامل های عاشقانه با خداوند، ریاضت و روزه های طولانی و نمازهای نافله. نمونه اش عبدالله عمر؛ اینها شخصیت های بزرگی بودند که در روزگاری ، و لحظه هایی که توده مسلمان ، در زیر شلاق عمال و شمشیر قداره بندان بنی امیه ، چشم انتظار قیام آنها و مقاومت آنها بودند – چرا که در انقلاب اسلامی پرورده شده بودند و دوش به دوش پیغمبر بودند – در چنین لحظه ای، از صحنه حق و باطل کنار رفتند و به گوشه مسجدها و خلوت ریاضت ها خزیده اند، و بهترین شخصیت های مسلمان را به سود کفر و ظلم در کنج خلوت عبادت قربانی کرده اند؛ کی ها را؛؟ آری ،
« اینها که در چنین ایامی از صحنه کنار رفتند و از جامعه به محراب خزیدند دستشان به جنایت آلوده است...».
سومین دسته ، دسته ای از جبهه بدر و احد و حنین و از مدینه جهاد و هجرت و کنار پیغمبر اسلام، افتخاراتی را که جمع کرده بودند، آوردند و صاف و راست در کاخ سبز معاویه به فروش رساندند و پولش را گرفتند.
ابوهریره – ابوموسی ، هر روایتی یک دینار – نرخ رسمیش – و ابوهریره، صحابی ای که همیشه دوش به دوش پیغمبر اسلام بود و صحابی ای که حامل علم حدیث پیغمبر بود، کارش به جایی می رسد که برای یزید که عاشق زن عبدالله سلام شده، واسطگی می کند....!!!
منبع : کتاب حسین وارث آدم ص 122
برچسب ها :
دکتر علی شریعتی ,
پنج شنبه 92/6/21 — azadnagar -
نظر
وعده لباس گرم تو مرا از پای در آورد...
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت، سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد. از او پرسید: آیا سردت نیست؟
نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه ، اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
پادشاه گفت : من الان به داخل قصر می روم و می گویم یک لباس گرم برایت بیاورند.
نگهبان خوشحال شد و از پادشاه تشکر کرد؛ اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر، وعده اش را فراموش کرد. صبح روز بعد، جسد یخ زده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که روی دیوار کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود
« ای پادشاه، من هر شب با همین لباس کم، سرما را تحمل می کردم، اما وعده لباس گرم تو مرا از پای در آورد! ».
بنجامین فرانکلین :
خوب عمل کردن، بهتر از خوب حرف زدن است.
برچسب ها :
داستان های کوتاه ,
پنج شنبه 92/6/21 — azadnagar -
نظر بدهید
جوسازی علیه محسن رضایی
در زمان جنگ، جریانی در جبهه علیه فرماندهی جنگ محسن رضایی راه افتاد. جمعی از فرماندهان سپاه و غیره هم جزو آن بودند. این جریان، ریشه در شیطنت های مهدی هاشمی (برادر داماد آقای منتظری) داشت. می گفتند که محسن رضایی و بعضی دیگر آمریکایی هستند، لذا در اوج جنگ ، وقتی محسن رضایی وارد پادگان ولیعصر یا مرکز سپاه کرمانشاه شد، جلوی او خطاب به امام شعار می دادند :
« خمینی بت شکن، بت جدید را بشکن» ؛ یعنی محسن رضایی را بردار. در مجلس هم خطاب به امام طومار امضا کردند. یک روز امام به آقای خامنه ای فرمودند : « شنیده ام که این آقای دوزدوزانی امضا جمع می کند تا مرا در فشار بگذارند که فرمانده سپاه را عوض کنم، بگویید سر جایش بنشیند و الا من جمله ای را خواهم گفت». آقای خامنه ای فرمودند : من آقای دوزدوزانی را خواستم و به او پیام امام را گفتم....
منبع : خاطرات حجت الاسلام ناطق نوری. ص 83
برچسب ها :
تیغ خاطرات ,
چهارشنبه 92/6/20 — azadnagar -
نظر بدهید
مانوئل کاستلز :
مهمترین درس سیاسی تجربه شوروی این است که انقلابها (یا اصلاحات) دارای چنان اهمیت و هزینه های انسانی هستند که نمی توان زمام آنها را به رویاها یا نظریه ها سپرد.... بهشت سیاستهای الهام گرفته از نظریه باید با اتحاد شوروی برای همیشه به خاک سپرده شود. چون مهمترین درسی که فروپاشی کمونیسم به ما می دهد این است که هیچ حس تاریخی در ورای تاریخی که حس می کنیم وجود ندارد... بی تعارف باید گفت که هر آرمانشهری، اگر تلاش جدی برای ایجاد آن صورت گیرد به استقرار وحشت منجر خواهد شد... این شاید رنج آورترین شکست آرمانشهر کمونیستی باشد: ربودن و تحریف رویا ها و امیدهای انقلابی مردمان بی شمار در روسیه و اطراف و اکناف جهان، گذار از آزادی به سرکوب، تغییر برنامه جامعه بی طبقه به جامعه ای که در آن دولت تحت سلطه کاست قرار داشت، و گذار از همبستگی کارگران استثمار شده به تبانی ماموران حزب کمونیست در راه تبدیل به سر حلقه های اقتصاد سایه ای جهان....
برچسب ها :
راه ناهموار ,
چهارشنبه 92/6/20 — azadnagar -
نظر بدهید
بَـــ ــد باختن یعنی : یه عمر تــلاش کنی شاه بشی ?
بعد بفهمــی بی بی دلت عاشق سربازه .....
برچسب ها :
جملات ناب ,
چهارشنبه 92/6/20 — azadnagar -
نظر بدهید
ایستادگی کن ، ایستادگی کن ؛ و ایستادگی کن …
و به یاد داشته باش که لشکری از کلاغـــها
جرات نزدیک شدن به مــترســکی که ایستادگی را
فقط به نمایش می گذارد نــدارد . . .
برچسب ها :
جملات ناب ,
چهارشنبه 92/6/20 — azadnagar -
نظر بدهید
استاد فاطمی نیا :
یکی از اسماء خداوند، ستار العیوب است. ما می توانیم به اندازه قدرت و توانایی خویش، عیوب افراد را بپوشانیم. یکی از طرق بهره بردن از ائمه، پرهیز از عیب جویی و کنترل زبان است.
یکی از اسماء خداوند عَفُوّ است. خداوند بخشنده است. انسان از لغزش های مومنان بگذرد، گذشت داشته باشد.
اگر عطری از اسماء خداوند داشته باشیم، نور آن اسم در ما ایجاد می شود.
منبع : کتاب نکته ها از گفته ها ص 148
برچسب ها :
نکته ها از گفته ها ,
چهارشنبه 92/6/20 — azadnagar -
نظر بدهید
اهل صراحتیم
شاعر : کاووس حسن لی
ما گر چه از شکوه کسی کم نمی کنیم،
گردن به جز برای خدا خم نمی کنیم
اهل صراحتیم و در این روزگار تلخ
لبخند گنگ و گریه مبهم نمی کنیم
در این کویر تفته اگر داغ هم می شویم
خود را ذلیل منت مرهم نمی کنیم
خون می خوریم و ، با گذر از خون دیگران
شوکت برای خویش فراهم نمی کنیم
آلوده گر شود به غباری ز منّتی
حتی نظر به کوثر و زمزم نمی کنیم
ای سیبهای شیطنت آلود! گُم شوید
ما اقتدا به حضرت آدم نمی کنیم
منبع : کتاب دادخواست ص 77
برچسب ها :
جملات ناب ,
چهارشنبه 92/6/20 — azadnagar -
نظر بدهید
دکتر علی شریعتی :
انسان تا وقتی که ناخود آگاه ، تابع جبر دیگری است، این جبر چه جامعه باشد، چه طبیعت و چه نژاد و چه هر چیز دیگری باشد، از انسانیتش ساقط است.
برچسب ها :
دکتر علی شریعتی ,
سه شنبه 92/6/19 — azadnagar -
نظر بدهید
دکتر علی شریعتی :
چقدر تحمل ناپذیر است دیدن این همه درد، این همه فاجعه، در یک سیما سیمایی که تمام رنج انسان را در سرگذشت زندگی مظلومش، حکایت می کند. سیمایی که ...
چه بگویم؟
مفتی اعظم اسلام او را به نام یک «خارجی عاصی بر دین الله و رافض سنت محمد» محکوم کرده و به مرگش فتوا داده است؛
در پیرامونش، جز اجساد گرمی که در خون خویش خفته اند ، کسی از او دفاع نمی کند؛
همچون تندیس غربت و تنهایی و رنج، از موج خون، در صحرا، قامت کشیده و همچنان، بر رهگذر تاریخ ایستاده است.
نه باز می گردد،
که به کجا؟
نه پیش می رود،
که: چگونه؟
نه می جنگد،
که : با چه؟
نه سخن می گوید،
که : با که؟
و نه می نشیند، که...
هرگز!
ایستاده است و تمامی جهادش اینکه :
نیفتد....
برچسب ها :
دکتر علی شریعتی ,