پنج شنبه 92/7/18 — azadnagar -
نظر
برچسب ها :
جملات ناب ,
پنج شنبه 92/7/18 — azadnagar -
نظر بدهید
قرارگاه فرماندهی عملیات رمضان
هوا گرم نبود. داغ بود.
قابلمه های یخ روی بیسیم ها که نسوزند.
شکست تلخ عملیات رمضان
24 تیر 1361 در هوای داغ خوزستان، عملیات رمضان آغاز شد، ... در رمضان، عراق هیچ کدام از اشتباهات قبلیش را تکرار نکد و همین ایرانی ها را کاملا غافلگیر کرد.... تیم های شکار تانک آن قدر تانک های ارتش عراق را شکار کردند که در هیچ عملیاتی سابقه نداشت و بعد ها هم تکرار نشد، اما تانک های عراقی تمام نمی شدند ، هر کدام را می زدی برایش جایگزین داشتند.
در رمضان صحنه های سخت و تلخ زیاد بود «عده ای رفتند مجروح های شب قبل را بیاورند . وقتی برگشتند گریه می کردند. می گفتند همه شهید شده اند. پرسیدیم تیر خلاص به شان زده بودند ؟ گفتند نه، از تشنگی»
«طبق دستور برمی گشتیم عقب. بعضی از بچه هایی را که روی زمین افتاده بودند می شناختم. رفتم بالای سرشان.زخمی نبودند. تکان هم نمی خوردند. سرم را روی سینه شان که گذاشتم می شنیدم که قلبشان آرام می زند. لب هاشان خشک خشک بود. گرمای بالای 50 درجه که می جنگی، تیر و ترکش لازم نیست، چند ساعت به ت آب نرسد کارت تمام است.»
ضربه ی رمضان آن قدر سنگین بود که تا ماه ها فرمانده سپاه تلاش می کرد آثار آن را از فرماندهان بزداید...
منبع : کتاب دایره المعارف 8 سال جنگ ایران و عراق ص 168.169
برچسب ها :
تلخ و شیرین های جنگ ,
پنج شنبه 92/7/18 — azadnagar -
نظر
روزی حضرت سلیمان، مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابه جا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسد : چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟
مورچه سرش را بالا آورد و پاسخ داد : معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابه جا کنی، به وصال من خواهی رسید؛ و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابه جا کنم.
سلیمان نبی فرمود : تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام دهی.
مورچه گفت : تمام سعی ام را می کنم ....
حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود، برای او کوه را جابه جا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت :
خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد.
نتیجه :
هرگز ناامیدی را در حریم خود راه ندهید و با عشق، تمام سعی تان را بکنید... و به یاد داشته باشید که پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست.
برچسب ها :
داستان های کوتاه ,
پنج شنبه 92/7/18 — azadnagar -
نظر
جان کلام گروتیوس و راجر بیکن این بود که :
«ایمان ما خرد ماست.»
فرض اصلی این دسته این بود که کلیه مقررات شرع دایر مدار مصلحت بشریت هستند و از لطف خدا به دور است که حکمی بر خلاف مصالح بنی نوع بشر تنفیذ نماید. لذا می توان نوعی تکنولوژی عقلانی تاسیس کرد که احکام از طریق توسل به نصوص، استنتاج و استخراج نشوند، بلکه با تکیه بر فلسفه اصلی احکام که همانا مصالح و ارزش های عموم بشری هتند، پایه حقوق گذاشته شود.
مثلا برای اجتناب از هرج و مرج و جنگ همه علیه همه (که یک خواسته طبیعی بشر است) یک قرارداد صلح برای جامعه مدنی لازم می آید که چنین قراردادی خود می تواند منشا وضع قوانین و مقررات خُردتر باشد.
برچسب ها :
راه ناهموار ,
پنج شنبه 92/7/18 — azadnagar -
نظر
فیلم هندی
یادتان هست عشق آخر من؟
پر زد و رفت ، خاک بر سر من!
آی ، فریاد، ای هوار ، ای داد!
عشق من عصر جمعه شد داماد
جمعه دلگیر، جمعه سر در گم
جمعه، ای دزد بچ? مردم!
بعد از او هیچ حس و حالی نیست
غیر دوری از او ملالی نیست
بعد از او عشق عکس مونتاژ است
قلب من قلب نیست ، گاراژ است
بعد از او پیر من در آمده است
عاشقی هم به من نیامده است
لعنت حق به عشق و مابقی اش
بگذر از اسم عشق تا بقیه اش
شعر من تلخ شد به کامت هان؟
حالتان را خراب کردم ،جان!
باز با گریه مشق خط کردم
حرف تلخی زدم؟ غلط کردم
مثل بازیگران بالیوود
می شوم توی کوچه ها مفقود
آن طرف یک جوان یکه بزن
می شود بی دلیل عاشق من
گفته وقت بزن بزن برسد
همه را می زند به من برسد
آخر شعر همان آقا
عاقبت می کند مرا پیدا
حیف ! خوش منظره نبودم یا
توی دهلی نیامدم دنیا
دوره گاو و گاوبندی نیست
زندگی مثل فیلم هندی نیست
منبع: کتاب داشت عباس قلی خان پسری صفحه89
برچسب ها :
چرت و پرت ,
پنج شنبه 92/7/18 — azadnagar -
نظر بدهید
مردان بی ادعا
جهان در آستانه تحولی عظیم است و این تحول به دست کسانی ایجاد می شود که در هیچ یک از محاسبات و موازنه های سیاسی دنیا قدری و قدرتی نداشته اند. اما عزت و قدرت از آنِ خداست و به هر که شایستگی دارد عطا می کند ، و بالعکس ، این تنها عاملی است که در محاسبات رایج سیاست دخالت داده نمی شود.
منبع: کتاب گنجینه آسمانی،ص201
برچسب ها :
مردان بی ادعا ,
پنج شنبه 92/7/18 — azadnagar -
نظر بدهید
حضور قلب
یکی از شاگردان خصوصی علامه طباطبائی (قدس سره) می گوید: از ایشان پرسیدم چه کنم در نماز به یاد خدا باشم و حضور قلب داشته باشیم؟ برای شنیدن بیانات استاد، گوشم را نزدیک دهانش بردم ، چند بار فرمودند: توجّه، مراقبه ، توجّه ، مراقبه به یاد خدا باش و خدا را فراموش نکن
منبع: جرعه های حیات بخش ، ص 355
برچسب ها :
نکته ها از گفته ها ,
پنج شنبه 92/7/18 — azadnagar -
نظر
خاطرات دکتر روحانی از پرونده هسته ای .
تهیه اولین سانتریفیوژ
سانتریفیوژهای دست دوم را به جای نو به ما دادند که....
بحث دستیابی به فناوری غنی سازی و تولید سوخت در کشور هم به تدریج آغاز شد. نخستین جرقه، در مذاکره با پاکستانی ها در سال 1366 زده شد... اما پاکستان نپذیرفت که این فناوری را به ایران منتقل کند.
با چینی ها و روس ها رایزنی شد تا تکنولوژی غنی سازی را از آنها بگیریم که پاسخ آنها منفی بود.
در نهایت با مشکلات فراوان موفق شدیم یک دستگاه سانتریفیوژ به دست آوریم تا از روی آن کپی سازی کنیم. در این راستا با یک شرکت آلمانی برای ساخت برخی قطعات سانتریفیوژ مذاکره شد، آن شرکت هم در نهایت افراد سازمان انرژی اتمی ایران را به یک فرد سوئیسی وصل کرد.
این ماجرا منتهی به آن شد که در دبی از دلالی به نام طاهر تعدادی سانتریفیوژ خریداری و به صورت چند محموله وارد کشور گردد. فرض سازمان انرژی اتمی بر این بود که سانتتریفیوژها نو و دست اول هستند؛ اما متاسفانه برخی از سانتریفیوژها دست دوم بودند و تمام گرفتاری های بعدی ما در زمینه آلودگی سطح بالا در کشور نیز از همین مسئله ناشی شد.
این دستگاه ها به محیط های کاری برده شدند، و متاسفانه کارشناسان به دلیل نداشتن اطلاعات کافی و ابزار دقیق برای تشخیص آلودگی، متوجه این مسئله نشدند و در نتیجه اکثر محیط ها آلوده شد.
خوشبختانه در دوره مسئولیتم ، بحث آلودگی در آزانس به حل و فصل نهایی رسید و آژانس در یکی از گزارش های خود اعلام کرد که منشا آلودگی با غنای بالای 20 درصد در ایران، مربوط به (کشور خارجی) پاکستان است.
اما همین مسئله باعث بی اعتمادی و افزایش فشار غرب بر کشور شد.
منبع : کتاب روایت تدبیر و امید ص 26.27
برچسب ها :
تیغ خاطرات ,
پنج شنبه 92/7/18 — azadnagar -
نظر
هو الحق
در این بخش ، خاطرات دکتر روحانی از پرونده هسته ای را در اختیار شما عزیزان قرار می دهیم تا بهتر و بیشتر با چالش ها و تلخ و شیرین های این پرونده آشنا بشوید.
برچسب ها :
تیغ خاطرات ,
چهارشنبه 92/7/17 — azadnagar -
نظر
شیشه ی احساس مرا دست نزن .
چندشم میشود از لک انگشت دروغ!!!!
آنکه میگفت احساس مرا میفهمد...
کو ؟ کجا رفت؟که احساس مرا خوب فروخت.
برچسب ها :
جملات ناب ,