سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به هر حال ، خواه روحانی، خواه روشنفکر منتقد و مبدع همین که به قدرت دست یافت ، انسان دیگری می شود؛ خواه مسندی سیاسی خواه قدرتی که محصول و پیامد عمل روشنفکری اوست. نباید فراموش کنیم آدمیان ساکن و راکد نیستند و همین که سوار مرکب تازه ای شوند، سوار کار تازه ای خواهند شد. روشنفکر مُبدع نیز معصوم از نقصانها و محدودیتهای بشری نیست و لذا می تواند به ورطه های مهلک اخلاقی و سیاسی درغلتند.

قصه هگل و هایدگر و نزدیکی شان با ارباب قدرت سیاسی برای ما بسی عبرت آموز است.

هایدگر در 1933 به حزب نازی پیوست و با حمایت حزب، رئیس دانشگاه فرایبورگ شد و اصل اطاعت از پیشوا را به منزله اصل مطاع برگزید و خود را نیز پیشوای دانشگاه نامید و اعلام وفاداری به حزب نازی و هیتلر کرد و کمک مالی به دانشجویان مارکسیست و یهودی را قطع کرد و در باب گرایشهای سیاسی پاره ای از دانشجویان و استادان،با نیروهای امنیتی حزب نازی همکاری کرد...  

 





برچسب ها : راه ناهموار  ,

 

جملات ناب

 سگی نزد شیر آمد و گفت با من کشتی بگیر
شیر سر باز زد .
سگ گفت : نزد تمام سگان خواهم گفت .
شیر از مقابله با من می هراسد
شیر گفت :
سرزنش سگان را خوشتر دارم از اینکه شیران مرا شماتت کنند
که با سگی کشتی گرفته ام !!!





برچسب ها : جملات ناب  ,

جملات ناب

مرا به کعبه چه حاجت !

طواف می کنم مـــــادری " را که برای لمس دستانش هم

وضو باید گرفت ...



 طنز

دزدها را نزنیم  

دزدها محترمند !

شاید آن دزدعزیز

رفته از داخل آن خانه بدزدد چیزی !

قابلمه ،پول ،پلوپز ، دیزی !

 

دزد ها را نزنیم!

شاید آن دزد که گفت

بی کس و کارم و آواره ،تهیدستم من

داشت پارتی ّ کلفت  !

 

دزدهارا نزنیم

شاید این دزد که در خانه ی ماست

قصد خدمت دارد !

چند تا باغ و زمین ،خانه و شرکت دارد !

 

دزدها را نزنیم!

عدّه ای از دزدان

آفتابه دزدند !

عدّه ای بادهوا می دزدند !

عدّه ای بوسه زلبهای بلا می دزدند !

عدّه ای از دزدان

موقع درد ،دوامی دزدند !

 

این روایت شده است :

از دکان شخصی

رفت دزدی که بدزدد چیزی

ناگهان از دیوار

زرت افتاد سرو پاش شکست !

قاضی محترمی

صاحب دکّان را

کرد محکوم چرا دیوارت بوده بلند ؟!

پس تو باید بدهی

دیه بردزد وَ باشی خرسند!

که نرفتی در بند !

 

گفت دزد که :«چرا درتقویم

جای ِ

« روز دزدان »

ای عزیزان خالی است ؟!

 

ای که گفتی:« باید

دزدها را زد و کشت »

شاید آن دزد دغل را چو زدی

رفت و شاکی شد و ناگاه تورا

کرد محکوم به حبس ابدی !!

 

دزدها بسیارند!

با گروه دزدان

عشق ها باید باخت !

ازکجا معلوم است

شاید ای دوست، من و تو دزدیم ؟!

 غم نمی باید  خورد !

با گروه دزدان باید ساخت !!

 





برچسب ها : چرت و پرت  ,

دکتر علی شریعتی

دکتر علی شریعتی :

... واین یک حالت بسیار رقت بار است : دانشمند جاهل بودن، تحصیل کرده بی شعور ماندن، آدمی با تصدیق های خیلی گنده و تیترهای خیلی برجسته ، جدی – و نه دروغ – چون دکتر، مهندس، فوق لیسانس، فوق دکتر، پروفسور و امثال اینها بودن، اما از نظر آن چیزی که شعور، فهم، آگاهی، احساس مسئولیت در برابر زمان، و تشخیص حرکت تاریخی است، که او را و جامعه را با خود می برد، صفر بودن، کور بودن، و کر بودن و این یک خطر بزرگ است، خطر عالم شدن اما جاهل ماندن!!

منبع : کتاب خود آگاهی و استحمار ص 8





برچسب ها : دکتر علی شریعتی  ,

 

خاطرات دکتر روحانی پرونده هسته ای

خاطرات دکتر روحانی از پرونده هسته ای :

در مذاکرات با روس ها به ویژه در سفر دوم به روسیه (زمستان 1383) که ملاقاتی طولانی با پوتین داشتم، وی گفت :

ما به شما کمک می کنیم، ولی در قایق شما نمی نشینیم. در مذاکرات خصوصی هم چند سوال داشت. پرسید آیا حاضرید تعلیق را برای مدتی ادامه دهید یا نه ؟ گفتم تعلیق طولانی امکان پذیر نیست. گفت چرا؟ گفتم مردم ایران برای بلند مدت آن را نمی پذیرند. گفت منافع بلند مدت خود را در نظر بگیرید.

بعد افزود اگر تعلیق را بشکنید، از ما توقع نداشته باشید که ما در برابر دنیا بایستیم. گفت : ما با هم همسایه هستیم، ولی نمی توانیم منافع خود را به خطر بیندازیم.

منبع : کتاب روایت تدبیر و امید ص 112

 





برچسب ها : تیغ خاطرات  ,

اصولا قدرت فرهنگی جامعه باید مستقل از قدرت سیاسی باشد تا در صورت لزوم بتواند قدرت سیاسی را تصحیح و تعدیل کند و علاوه بر آن تعالی و رشد معنوی جامعه را نیز تضمین نماید.





برچسب ها : راه ناهموار  ,

حکومت نباید روشنفکران را مسخّر و کارمند خود بخواهد ، زیرا در این صورت روشنفکری دچار مسخ و اعوجاج می شود. استقلال عالمان از امیران مربوط به حکومتهای جائر نیست، بلکه ماهیت فکر و روشنفکری استقلال از قدرت را اقتضا می کند ....





برچسب ها : راه ناهموار  ,

به کسانی که شهوت تالیف بدون مطالعه دارند!

آقای دکتر محمد دامادی استاد دانشگاه که از شاگردان بدیع الزمان فروزانفر بوده است در مقاله ای درباره ی او می نویسد:

«به کسانی که شهوت تالیف بدون مطالعه داشتند با کنایه خرده می گرفت. روزی بدون ذکر نام از مولف پرمدعایی سخن به میان آورد و در مورد اوگفت:اگر قصد اصلاح داشت، درس می خواند و آن یاوه ها را جمع نمی کرد. ازاتفاق روزی کتابی را که تالیف کرده بود به من داد و گفت: خواهش می کنم این کتاب را مطالعه بفرمایید و اگر اصلاحی بنظرتان می رسد در آن بفرمایی. [من] با حوصله ی فراوان کتاب را خواندم و بیست و دو صفحه با خط ریز نظریات اصلاحی خود را نوشتم و به او سپردم. نتیجه این شد که مولف سخت بدش آمد و روابط ما تقریبا قطع شد؛ بطوری که [قبلا] هر چند وقت یکبار ما را به «دمپختک» دعوت می کرد؛ [اما با پیش آمدن آن حادثه] رسم معهود را فراموش کرد. بعد متوجه شدم که منظور او از «اصلاح» ، «تقریظ» بوده است!!» 





برچسب ها : داستان های کوتاه  ,

منزل عذیب هجانات
امام (ع) از بیضه به عذیب کوچ کرد در حالی که حر نیز با او همراه می رفت ناگهان چهار سواره را دیدند که از کوفه می آیند سپس امام (ع) از آنان پرسید: از مردمانی که پشت سر گذاشتید چه خبر؟ محمد بن عبدالله عائذی عرض کرد: اما اشراف کوفه را رشوه های بزرگ دادند و از زندگی فریبا سرشار شدند و دلشان را به دست آورده هوای آنان را ویژه خود ساختند از این رو همگی دشمن تواند. اما بقیه مردم پس دلهایشان در هوای توست و شمشیرشان آخته بر تو خواهد بود.امام (ع) فرمود: آیا فرستاده من نزد شما آمد؟ گفتند: که بود؟ فرمود: قیس بن مسهرصیداوی. عرض کردند: آری. حصین بن تمیم او را دستگیر کرد و نزد عبیدالله فرستاد بن زیاد به او دستور داد تا به تو و پدر بزرگوارت را ناسزا گوید، ولی او. به تو و پدر بزرگوارت درود فرستاد و ابن زیاد و پدرش را لعن کرد و مردم را به یاری تو فراخواند و خبر داد که تو می آیی و ابن زیاد دستور داد تا او را از قصر به زمین افکندند.
اشک در چشمان اما حلقه زد و فروریخت. فرمود برخی به شهادت رسیدند و برخی در انتظارند و هرگز عقیده و راه خود را تبدیل نکردند.





برچسب ها : همراه حسین از مکه تا کربلا  ,
<      1   2   3   4   5   >>   >




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 176
    بازدید دیروز : 211
    کل بازدید : 915634
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/2/16    ساعت : 11:19 ع

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات