پنج شنبه 92/5/31 — azadnagar -
نظر
شاعر : عباس احمدی
آن کس که به دست وام دارد،
در بورس دو صد سهام دارد
اوقات فراغتش زیاد است
ده دیش به پشت بام دارد
همواره سری درون سایت
سه نقطه و دات کام دارد
بر دیدنِ فیلمهای سیما
البته هم التزام دارد
گاه محوِ جوانی زلیخاست ،
گه کف به لب از قطام دارد
ویلای فراخ در لواسان
که مرغ و خروس و دام دارد
کا بینت «ام.دی.اف» ندارد
اما سندِ به نام دارد
آنجا همه روزه با نگارش
دیم دام دارادام دارام دارد
ده مدرک دکترا و ارشد
از «از کلج داش غلام» دارد
از بس که لیاقتش زیاد است ،
چندین پُست و مقام دارد
حاجت به بیان نباشد البت
کاین پست، علی الدوام دارد
خسته شده بس که رفته عُمره
عزم سفر سیام دارد
خود از اثرات اسکناس است
گر حرمت و احترام دارد
نه لَنگِ عواید حلال است
نه وحشتی از حرام دارد
این شخص شخیص اگر چه طشتی
افتاده ز روی بام دارد ،
با این همه ، باز اعتباری
در قاطبه نظام دارد
«از خیل خواص بودن»ش را
از صدقه سرِ عوام دارد
از لطفِ خدا به اهل فقر است
این ملک اگر قوام دارد
خواننده خوب ! حال کردی ؟
شعرم چقدر پیام دارد !
منبع : کتاب یک بغل کاکتوس ص 34
برچسب ها :
چرت و پرت ,
پنج شنبه 92/5/31 — azadnagar -
نظر بدهید
اخلاص در عمل
منقول است که مرحوم حاجی سبزواری (رضوان الله علیه) برای عیادت بیماری می رفت و عده ای هم با او بودند. نزدیک منزل بیمار که رسید، برگشت و نرفت.
اطرافیان پرسیدند: آقا چرا تا این جا آمدید و حالا برمی گردید ؟
آقا جواب داد : که خطوری به قلبم کرد که بیمار وقتی مرا ببیند، از من خوشش خواهد آمد و می گوید که سبزواری، چه انسان والا و بزرگی است که به عیادت من بیمار آمده است. حالا بر می گردم تا هنگامی که اخلاص اولیه را بیابم و تنها برای خدا به عیادت بیمار بیایم.
برچسب ها :
نکته ها از گفته ها ,
پنج شنبه 92/5/31 — azadnagar -
نظر
نه شرم و حیا نه عار داریم از تو
اما گله بی شمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقا جان
تنها همه انتظار داریم از تو
برچسب ها :
فقط انتظار داریم ,
پنج شنبه 92/5/31 — azadnagar -
نظر
اگر امید به آبادی آخرت در کار نباشد، آحاد اجتماع هر یک گلیم خویش را از موج به در خواهند برد و جملگی، موج سوار خواهند شد و به این ترتیب بنیان های زندگی اجتماعی که احتیاج به از خودگذشتگی دارد بر آب خواهد بود. بدون پذیررش یک عنصر فوق عقلانی و متافیزیکی، هرگز نمی توان بر روی شکاف میان منافع شخصی و مصالح اجتماعی پُل زد و از «وضع طبیعی» به «وضع اجتماعی» گذر کرد.
برچسب ها :
راه ناهموار ,
پنج شنبه 92/5/31 — azadnagar -
نظر
کوه پرسید زرود،
زیر این سقف کبود
راز ماندن در چیست؟
گفت : در رفتنِ من
کوه پرسید : و من ؟
گفت : در ماندنِ تو
بلبلی گفت : و من ؟
خنده ای کرد و گفت :
در غزلخوانی تو
آه از آن آبادی
که در آن کوه رَوَد،
رود مرداب شود،
و در آن بلبل سرگشته سرش را به گریبان ببرد،
و نخواند دیگر....
برچسب ها :
جملات ناب ,
پنج شنبه 92/5/31 — azadnagar -
نظر بدهید
شهید حسن باقری :
به اینجا رسید جنگ
اما
با خون دل ها
مقاومت ها
ایثارها
شهادت ها
و ....
نتوان گفت که این قافله وا می ماند
خسته و خفته ازاین خیل جدا می ماند
این رهی نیست که ازخاطره اش یاد کنی
این سفر هم ره تاریخ به جا می ماند
بی صداتر ز سکوتیم ولی گاه خروش
نعره ماست که در گوش شما می ماند
بروید ای دل تان نیمه که در شیوه ی ما
مرد با هر چه ستم هر چه بلا می ماند
برچسب ها :
مردان بی ادعا ,
چهارشنبه 92/5/30 — azadnagar -
نظر
هبوط در کویر
شاعر : قیصر امین پور
اول آبی بود این دل، آخر اما زرد شد
آفتابی بود، ابری شد، سیاه و سرد شد
آفتابی بود، ابری شد، ولی باران نداشت
رعد و برقی زد، ولی رگبار برگ زرد شد
صاف بود و ساده و شفّاف، عین آینه
آه، این آینه کی غرق غبار و گرد شد؟
هر چه با مقصودِ خود نزدیک تر می شد، نشد
هر چه از هر چیز و هر ناچیز دوری کرد، شد
هر چه روزی آرمان پنداشت، حرمان شد همه
هر چه می پنداشت درمان است، عین درد شد
درد اگر مرد است، با دل راست رویارو شود
پس چرا از پشتِ سر خنجر زد و نامرد شد؟
سر به زیر و ساکت و بی دست و پا می رفت دل
یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد
بر زمین افتاد چون اشکی ز چشم آسمان
ناگهان این اتفاق افتاد : زوجی فرد شد
بعد هم تبعید و زندان ابد شد در کویر
عین مجنون از پی لیلی بیابان گرد شد
مودک دل شیطنت کرده ست یک دم در ازل
تا ابد از دامن پُر مهر مادر طرد شد
منبع : کتاب دادخواست ص 49
برچسب ها :
جملات ناب ,
چهارشنبه 92/5/30 — azadnagar -
نظر بدهید
شهید حسن باقری :
روز قیامت آدم جواب چند شهید دهد؟
و من چگونه جواب دهم؟
منبع : کتاب تپش سایه دوست ص 14
من از روی شهیدان شرم دارم
که خلقی را به خود سرگرم دارم
برچسب ها :
مردان بی ادعا ,
چهارشنبه 92/5/30 — azadnagar -
نظر بدهید
چه کسی گفته که قرآن و دین همیشه خیر و برکت می آورد؟ قرآن و دین و هر چه از این قبیل است هنگامی که در دستان انسان های نابکار قرار گیرد، بدترین آفت ها را می آفریند، در دست آدم های نادان هر نعمتی کفران می شود، من جمله نعمت دین.
دین تنها برای انسان هایی که آن را خوب می فهمند و می شناسند و به کار می بندند برکت زاست، در غیر این صورت بدتر از بی دینی خواهد بود....
برچسب ها :
راه ناهموار ,
چهارشنبه 92/5/30 — azadnagar -
نظر
آ شیخ حسن حرفی دارم
اگر که گوش بدی به من
یه باغی توی پاستور
که مهموناش میان میرن
تموم باغ پاستورُ هشت ساله که کودش دادن
بیا و تخم گل بپاش
گل به سر وطن بزن
چشم همه به دستت
پیر و جوون و مرد و زن
بِپا دلا رو نشکنی خیلی خطرناک حسن!!
نگی گرونی به تو چه؟
نگی تورم به تو چه؟
نگی که هر کی رفته تو خوشه سوم به تو چه؟
نگی که نرخ نون و آب و گندم به تو چه؟
نگی که گشنه موندن تموم مردم به تو چه؟
نگی توی محلِّ ما
ارزونی برای من!!
بِپا دلا رو نشکنی خیلی خطرناک حسن!!
اگه یه وقت رفتی سفر
چه خارجی چه داخلی
زیادی با خودت نبر
چه همکاری چه فامیلی
اگه یه وقت حرف می زنی
چه روی مبل چه صندلی
حرفای ناجور نزنی
چه از لولو چه از لی لی !!
به وعده هات پشت نکنی
چه با عمل چه با سخن
بِپا دلا رو نشکنی خیلی خطرناک حسن!!
ماموریت دادی اگه به یه وزیر بیچاره
پیام دوستی ببره پیام دوستی بیاره
نرسیده به آفریقا بهش نگی برکناره
گومبالا گومباش نکنی
همونجا طوی طیّاره
دادن حکم رو هوا
اصلا از امروز قدغن
بِپا دلا رو نشکنی خیلی خطرناک حسن!!
تو این چهار سال کارای
خوب خوبی ایکاش بکنی
تا رای مردم و بازم
تو صندوقا جا بکنی
نه این که با دوز و کلک
نونت و تو آش بکنی
تمام کشور و بخوای
صحنه دعواش بکنی
نگی جوونای وطن همه یه مشت خار و خسن
بِپا دلا رو نشکنی خیلی خطرناک حسن!!
به اسم قهر و آشتی
یازده روز خونه نری
بعد ببینیم بوتاک زدی
تا از چاوز دل ببری
دل می بری ببر ولی
نه با کارای سَر سَری
یه کاری کن دعات کنیم
نه اینکه نفرین بخری
کاری کن از خدا نخوایم
که زود بری توی کفن
بِپا دلا رو نشکنی خیلی خطرناک حسن!!
فکر نکنی باید همه صف بکشن پشت درت
فکر نکنی از صبح تا ظهر
باید بشن منتظرت
فکر نکنی فرشته ها همش
میان دور و برت
فکر نکنی مقدّسی
هاله نبینی رو سرت
ترسیده چشما به خدا
فکر نکنی اینا خُلن
بِپا دلا رو نشکنی خیلی خطرناک حسن!!
دیروز دادم به دست تو
تموم آب و گِلَمُ
شوخی و جدّی گفتمش
همین جا حرف دلم
تو راه مردم باشی اینجا می شنوی اِیولم
اما ازش دور نشی و سَر نبری حوصِلَمُ
خلاصه از ما گفتن
نگی کسی نگفت به من
بِپا دلا رو نشکنی خیلی خطرناک حسن!!
برچسب ها :
چرت و پرت ,