سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهید مطهری

شهید استاد مطهری :

وای به حال ملتی که اینجور فکر کند و بگوید بهشت را به «بهاء» نمی دهند ولی به یک بهانه دروغین می دهند. وای به حال ملتی که پایه سعادت خود را بر وهم و خیال بگذارد.

منبع : کتاب احیای تفکر اسلامی ص 40           

 

 





برچسب ها : شهید مطهری  ,

خاطرات ناطق نوری

خاطرات حجت الاسلام ناطق نوری :

سفر به اوکراین

از سفرهای مهم دیگر من، سفر به اوکراین بود. این سرزمین یکی از آن کشور های تازه به استقلال یافته ای است که یک سر و گردن از بسیاری از کشور های منطقه بالاتر بوده و هنوز هم هست.

... بحث ما در جلسه خصوصی این بود که «شما تا کجا با ما هستید، چقدر و تا کجا به ما سلاح می فروشید؟» او یِکم جا خورد، یک شوخی کرد و گفت: «... آقای رئیس، من اول از شما سوال کنم، شما رئیس مجلس هستید یا رئیس جمهور؟» (این کارها مربوط به رئیس جمهور است(راوی)) من به ایشان گفتم: «دو تا جواب دارم یکی این که اولاً ما مجلسمان با دولتمان خیلی تفاوت نمی کند و ما به هم کمک می کنیم. دوم این که من با آقای هاشمی بیش از سی سال است رفیقیم، یعنی کارهای او را آن طور که از دست من بر می آید برایش پیگیری می کنم. این مسئولین اجرایی هم به همین دلیل با من هستند» و به آقای تولایی اشاره کردم. من دوباره گفتم «تا کجا با ما هستید»، آقای جواد لاریجانی که آدم باهوش و زرنگی است، یک نامه ای از زیر میز به من داد «ایشان-رئیس جمهور اوکراین-جا خورده است. خیال می کند که شما می خواهید بمب اتم از ایشان بگیرید، به او بگویید چه می خواهید.» سپس من گفتم: «البته ما بمب اتم و این چیزها نمی خواهیم، ما دنبال این چیزها نیستیم و مخالفیم.» این را که گفتم، او لبخند زد و به قول معروف یک کمی باز شد و گفت: «زیر اتم هرچه بخواهید، مشروط به اینکه مصالح ما را هم در نظر بگیرید.»

منبع : کتاب خاطرات حجت الاسلام ناطق نوری جلد دوم ص 180 – 181





برچسب ها : تیغ خاطرات  ,

 

کسی گفته بود «همه کس آزاد است که حق را بگوید.»

بسیار در مورد این سخن به ظاهر صلاح فکر کردم، دیدم که عجب شوره زاری از اندیشه و معرفت بشری می سازد. این سخن اگر چه در ظاهر برای کسانی که همیشه حق را با خود و در جیب خود همراه دارند خوش آیند است و از این تزویری که در این جمله خوابیده است سرمست شده اند، زیرا بنا براین سخن حق فقط یک جاست و آن هم نزد آنان است.

اما مشکل اساسی آن است که اصلا حق کدام است، اگر حق روشن بود پس این همه ادیان مختلف، عقاید و آراء گوناگون چه می خواهند؟

آیا تمام بشریت فقط باید از یک فکر تبعیت کنند که یگوییم همه آزاد هستند که فقط حرف ما را طوطی وار تکرار کنند و همین بس است.

 چه بهتر است که بگوییم «همه آزاد هستند که حقیقت را بجویند». در این صورت با تضارب آراء و عقاید گوناگون روبرو شده که مطابق با فطرت آدمیان است و راه را بر تنگ نظران و قلدران می بندد.

 



 

پیامبران برای آزاد کردن عقل آمده اند.... شما ببینید این دنیا را چه کسانی خراب کرده اند؟ جاهلان یا عاقلان؟ اتفاقا عاقلان، همان کسانی که بمب اتم می سازند و انرزی هسته ای بلدند. آنهایی که سموم شیمیایی و اسلحه شیمیایی می سازند. اما وقتی که این علم و این عقل با یک هوس و با یک طمع و منافعی هدایت شد سر از همین جاها در می آورد.

لذا علم به خودی خود و عقل به خودی خود این قدرها ارزش ندارد که عقل آزاد دارد.... یعنی آزادی خرد از هوس و طمع و منافع. این عقل آزاد است که دنیا را گلستان می کند.

 





برچسب ها : راه ناهموار  ,

شهدا
معنا و ارزش اعمال در نیات است و نیت ها در باطن انسان پنهان اند. ما نیز با اسلحه روز می جنگیم. خمپاره و هلی کوپتر، ارپی چی  هفت و یازده و چیزهایی دیگر که خودتان می دانید. آن چه که به همه این اعمال معنا و مفهوم می بخشد معتقدات ماست. ما را داغی که از کربلا بر سینه داریم بدین جا کشانده است، و در کربلا، این خونِ حق بود که بر زمین ریخت.




برچسب ها : مردان بی ادعا  ,

فراموش نکنیم، در چهار قرن اخیر گر چه ملحدان و کافران و ماتریالیست ها و ناتورالیستها ، کوهها کتاب در رد و ابطال و تخفیف و تمسخر آموزه های کلیسا نوشتند، اما آنکه کاخ کبریا و کلاه و کمر کلیسا را شکست این کتاب ها و کلام ها نبود. بل معامله یا مقاتله کاردینالها با گالیله ها بود ، هنوز که هنوز است کلیسا از ننگ آن گناه عرق شرم بر چهره دارد، و با دامان تَر در آفتاب خجلت ایستاده است تا کی خشک شود....





برچسب ها : راه ناهموار  ,

می دانید چه چیز ریشه ایمان را در دل جوانان می سوزاند :

خرافه گستری به نام دین، و بی عدالتی به نام خدا و سکوت در مقابل ستم.





برچسب ها : راه ناهموار  ,

طنز

 

طنز

 

طنز

مجسمه ی آزادی

ای مظهر قالپاق دزدان!

وی مقصد جمله زن به مزدان

ای قبله ی زمره ی ریاست

وی اصل و اساس هر سیاست

ای مشعل کودتا بدستت

خلقی حیران ز بند و بستت

ای مظهر کد خداییِ بیل

وی ششلولت به زیر انجیل

ای هدیه ی مردم فرانسه

وی کرده هزار دزد لانسه

ای شاهان بنده ی دلارت

وی ماهان دست بر ازارت

در دیده ی آسمان بلندی ت

بیچاره زمین ز گاوبندی ت

ای ترسان از تو والیانت

بر درگه چون موالیانت

ای خشتکِ صد فهد به چنگت

غَربت چو نگین به روی خاتم

شرق از بیم تو غرق ماتم

ای پوپر،کمترین غلامت

وی پوپریان اسیر دامت

ای معبد و مهد هر چه لائیک

وی مرکز پخش علم و تکنیک

ای آزادی کمین دروغت

روشنفکران در آب دوغت

ای قبله ی کاسبان بازار

وی اهل سیاست از تو پروار

آه ای تپش دل امیران

ای بر پا کرده سینما را

در سالن میخ کرده ما را

ای جام جم از تو در جهان فاش

ما نیز چو بنده در تماشاش

ای فاتح مهر و ماه و تاریخ

وی ریشه ی شرق کنده از بیخ

هر سو نگرم ، تویی نمودار

هر بر تم من، مرا نکودار

یا گردنه ای به نام من کن

یا خلقی را غلام من کن

یا بر قومی امارتم ده

یا در جایی وزارتم ده

یا سوی خودت هدایتم کن

یا با نوبلی رعایتم کن!

 

منبع : کتاب یک بغل کاکتوس صفحه:236 

 





برچسب ها : چرت و پرت  ,

 

جنگ 8 ساله دفاع مقدس

آیا وارد خاک عراق بشویم یا نه ؟

«فرماندهان نظامی وقتی آمار تلفات و خسارت های عراق در عملیات های گذشته را جمع می زدند و از توان اولیه ارتش عراق منها می کردند، بیش از 50 درصد توان عراق از بین رفته بود ....».

هنوز خرمشهر آزاد نشده بود که هاشمی از امام مجوز ورود به خاک عراق را می خواست و امام اجازه نداد. پس از آزادی خرمشهر امام هم با پایان جنگ مخالف بود و هم با ورود به خاک عراق. استدلال های سیاسیون و نظامیان امام را متقاعد کرد.

فرماندهان نظامی و مسئولان سیاسی معتقد بودند اگر با یک عملیات به رودخانه ی اروند بچسبیم و بالا سر بصره قرار بگیریم، حتما صدام سقوط می کند، اما امام خمینی با ورود به خاک عراق مخالف بود. می گفت :

مردم عراق آسیب می بینند ، فشار بر ما زیاد می شود، کمک ها به عراق بیشتر می شود، امام می گفت بدون اینکه وارد خاک عراق بشویم برای سقوط صدام فشار بیاوریم. فرماندهان معتقد بودند اگر عراق بداند وارد خاکش نمی شویم فشارها را تحمل می کند، اما اگر بالاسر بصره باشیم نمی تواند دوام بیاورد.

در جلسه ی دوم فرماندهان و مسئولان با امام، امام متقاعد شد و گفت در جایی عملیات کنید که مردم عراق آسیب نبینند.

منبع : دایره المعارف مصور 8 سال جنگ ایران و عراق ص 163

 





برچسب ها : تلخ و شیرین های جنگ  ,

دکتر علی شریعتی

دکتر علی شریعتی :

... ای کاش نمی فهمیدم، یا یک مومن سنتی خاطر جمع می ماندم و با یک کتاب دعا، تمام کلیدهای بهشت را در دست داشتم و یا یک روشنفکر متجدد می شدم و با مارکسیست بودن و اگزیستانسیالیست شدن، خود را انسان طراز نوین حس می کردم و همه مشکلات را حل شده و همه دردها را شناخته و همه حقایق را یافته می دیدم، اما چه کنم که هیچ کدام از این دو – که سر و ته یک کرباس اند – نیستم.

نه در مسجد گذارندم که رندی

نه در میخانه، کاین خمار خام است

میان مسجد و میخانه راهی است

غریبم، سائلم، آن ره کدام است؟

منبع : کتاب با مخاطبهای آشنا ص 23





برچسب ها : دکتر علی شریعتی  ,
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 40
    بازدید دیروز : 50
    کل بازدید : 920826
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/8/11    ساعت : 7:8 ص

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات