جمعه 92/5/11 — azadnagar -
نظر بدهید
قهر ربّ کجاست
تا بسوزد این درخت کهنه را
که سایه گسترانده آن چنان
که گوشه ای اگر که غنچه ای شکوفه ای کند
بدون شک
سرنوشت او
فسردن است.
برچسب ها :
جملات ناب ,
جمعه 92/5/11 — azadnagar -
نظر بدهید
به من چه مربوط است
جهان بوی کافور بدهد یا وایتکس!
اخبار خارجی که تمام شد
شعری برای صلح می نویسم
افغانستان، عراق، فلسطین،... به جهنم
مسابقه شعر صلح نزدیک است!
برچسب ها :
جملات ناب ,
پنج شنبه 92/5/10 — azadnagar -
نظر بدهید
گنجشکانی که رد تو را دیروز
درخت به درخت
و خیابان به خیابان
دنبال کردهاند
خدا میداند چه دیدهاند
که جیکشان دیگر
در نمیآید...!
برچسب ها :
جملات ناب ,
چهارشنبه 92/5/9 — azadnagar -
نظر بدهید
پزشکان اصطلاحاتی دارند
که ما نمی فهمیم
ما دردهایی داریم که آنها نمی فهمند
نفهمی بد دردی است
خوش به حال دامپزشکان!
برچسب ها :
جملات ناب ,
سه شنبه 92/5/8 — azadnagar -
نظر
پدر
همان طوری که مادر حدس زد شد
پدر آمد به شهر و نابلد شد
به شهر آمد، بساط واکس وا کرد
نشست آنجا که معبر بود، سد شد
پدر را شهرداری آمد و برد
بساطش ماند بی صاحب لگد شد
پدر از معضلات اجتماعی است
که تبدیل به شعری مستند شد
و بعد آمد کوپن بفروشد اما
شبی آمد به خانه، گفت: بد شد
دوباره ریختند و جمع کردند
خطر از بیخ گوشم باز رد شد
پدر جان کَندُ و هِی از خستگی مُرد
نفس در سینه اش حبس ابد شد
به مادر گفت : من که رفتم اما
همان طوری که گفتی می شود، شد
به یاد روی ماهش بودم امشب
نشستم، گریه کردم، جزر و مد شد
برچسب ها :
جملات ناب ,
دوشنبه 92/5/7 — azadnagar -
نظر بدهید
دیش نامه
ای دیشِ تو بر بام و تو از دیش به تشویش
تشویش رها کن که مصونی تو زتفتیش
پنهان چه کنی دیشِ دو متری به سربام؟
یک سوی بِنِه پوشش و از دیش میندیش
از تاریِ تصویر مباش این همه دل گیر
از بابت برفک منما این همه تشویش
مرغوب نبوده ست مگر نوع ال.ام.بی؟
کاین سان به تو تصویر دهد محو و قاراشمیش
شب تا به سحر بر سر بامی پی تنظیم
از بام فرود آی و خجالت بکش از خویش
دی بر سر هر بام یکی دیش عیان بود
امروز چو نیکو نگری بیشتر از پیش
گر چشم خرد باز کنی موقع دیدن
بر بام کسان دیش ببینی زیکی بیش
این سوی ((عرب سِت)) بوَد آن سوی ((سی.ان.ان))
این جانب ری می نگرد،آن سوی تجریش
این زیر بلیتش بود از کیش الی قشم
آن تحت تیولش بود از قشم الی کیش
شرقی طلبی،دست بر این فیش فشاری
غربی طلبی،شست نهی بر سر آن فیش
تو دیش به برداری و همسایه ندارد
تو باغ دلت خرم و همسایه دلش ریش
برخیز و یکی کابل به همسایه عطا کن
ای نانِ تو در سفره! بده لقمه به درویش
فریاد از این دیش که چون گاوِ زراعت
در مزرع افکار من و تو بزند خیش
این دیش چو مار است که هرسو بکشد سر
یا عقرب جرّاره که هرجا بزند نیش
لو فرض اگر دیش شود میش،یقیناً
جز برّ? ادبار نمی زاید از این میش
بس نکته که دردیش نهان است،ولیکن
چون قافیه تنگ است نگردم پیِ باقی ش
برچسب ها :
جملات ناب ,
یکشنبه 92/5/6 — azadnagar -
نظر بدهید
بین برادران خود هم زیادیام...
در چشم آفتاب چو شبنم زیادیام
چون زهر هرچه باشم اگر کم زیادیام
بیهوده نیست روی زمینام نهادهاند
بارم که روی شانهی عالم زیادیام
با شور و شوق میرسم و طرد میشوم
موجم به هر طرف که بیایم زیادیام
همچون نفس غریبترین آمدن مراست
تا میرسم به سینه همان دم زیادیام
جان مرا مگیر خدایا که بعد مرگ
در برزخ و بهشت و جهنم زیادیام
قرآن به استخاره ورق خورد! کیستم ؟ !
بین برادران خود هم زیادیام
فاضل نظری
برچسب ها :
جملات ناب ,
شنبه 92/5/5 — azadnagar -
نظر بدهید
مخور صائب فریب فضل از عمامه زاهد
که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار می پیچد
برچسب ها :
جملات ناب ,
شنبه 92/5/5 — azadnagar -
نظر بدهید
امان از شام مرگ آوا...
امان از بـاد بــی بــاده
امان از ســـرو افـتـاده
امان از تـیغ بـی دردان
به جای بوسه بر گردن
امان از سایه ی بی سر
بـــر این درگــاه دردآور
امان از نـاتــمـام تـــــو
امان از نـاتــمــام مـــن
امان از روز بی رویا
امان از شام مرگ آوا
امان از جای صد دشنه
مـیان چــین پــیــراهـــن
امان از شعله ی آخـر
هـجوم باد و خاکـستر
که از پروانه ی پرپر
اجاق شب نشد روشن....
برچسب ها :
جملات ناب ,
جمعه 92/5/4 — azadnagar -
نظر بدهید
ای جغد ها ،
غمگین مباشید
زیرا اگر دشنام زیبایی شما را رانده از باغ
و آوازتان شوم است در شعر خدایان
فرخنده می دانم سرود تلختان را
من قصه پرداز نفس های سیاهم
من آمدم تا بگذرم ، آری چنین باد...
برچسب ها :
جملات ناب ,