شنبه 92/4/29 — azadnagar -
نظر
من خوشحالم که خودم هستم
زیرا من شبیه تو نیستم .
تو هم خوشحال باش که خودت هستی
چون اصلا شبیه من نیستی.
برای همین است که ما میتوانیم با هم دوست باشیم
و چه خوب است دوستی دو انسان مثل ما
که اصلا شبیه هم نیستند ،
اما همدیگر را دوست دارند !
برچسب ها :
جملات ناب ,
شنبه 92/4/29 — azadnagar -
نظر بدهید
بلیت خریدهام
ردیف جلو
تنها
برای خود آواز میخوانم
کف میزنم
ممنونم....
برچسب ها :
جملات ناب ,
جمعه 92/4/28 — azadnagar -
نظر بدهید
....راه آهن گر بخواهی، مُرده ات بیرون کشند
در چراگاه وطن گو اسب و استر زنده باد
در محیطی کامتیازی نیست بین فضل و جهل
آن مکرّر مرده باد و این مکرّر زنده باد
گر کسی گوید که ((حیدر قلع? خیبر گرفت))
جای ((حیدر)) جملگی گویند ((خیبر زنده باد))
ور کسی از خولی و شمر و سنان مدحی کند
جملگی گویند با اصوات منکر : زنده باد
آن که گوید ((مُرده باد)) امروز در حق کسی
رشوتی گر داد ، گوید روز دیگر زنده باد
از پی تغسیل و دفن مردمان زنده دل
مرده شو در این محیطِ مرده پرور زنده باد
در گلستانی که بلبل بشنود توبیخِ زاغ
راح و ریحان مُرده باد و خار و خنجر زنده باد
مردم دانای سالم مرده و اندر عوض
دولت زشت ضعیف زرد پیکر زنده باد...
برچسب ها :
جملات ناب ,
جمعه 92/4/28 — azadnagar -
نظر بدهید
ما شاعرِ شهریم ، مجرّد زعلایق
مردِ هنری را چه به اوضاعِ خلایق؟
نان نیست؟ نباشد ، که سرِ یار سلامت
بیکاری و فقر است؟ که دلدار سلامت
ما را چه آجان آمده یا موجرِ منزل؟
ما کشته عشقیم ، به صد دل ، نه به یک دل
دنیای دنی را همه گر آب بگیرد
ما اهلِ دلان را همگی خواب بگیرد
امروز اگر خلق به ما لطف ندارد
روزی به سر مقبره مان گل بگذارد
زیرا که از آنجا که خلایق همه مستند
این مردمِ نادان همه شان مرده پرستند...
این مدّعیان در طلبش بی خبرانند
فاتحه مع الصلوات !
برچسب ها :
جملات ناب ,
پنج شنبه 92/4/27 — azadnagar -
نظر
چشمی به هم زدیم جهان این جهان نبود
دیگر از آن جهان مثالی نشان نبود
در شهر سکه هامان بی اعتبار شد
ایمانمان به قیمت یک قرص نان نبود
او بود و بود او و جز او هیچ بود و هیچ
آن دم که فتنه من و ما در میان نبود
برچسب ها :
جملات ناب ,
پنج شنبه 92/4/27 — azadnagar -
نظر بدهید
شیره را از حبه ی انگور سرقت می کنند
شهد را از لانه ی زنبور سرقت می کنند
دست مالیدم به خود، چیزی سر جایش نبود!
سارقان بی پدر بدجور سرقت می کنند!
احتیاجی نیست از دیوار و در بالا روند
سارقان با "کنترل از دور" سرقت می کنند
عده ای راحت میان مبل خود لم می دهند
از طریق عده ای مزدور سرقت می کنند
روز روشن، زنده ها را از میان کوچه ها
مرده را هم نیمه شب از گور سرقت می کنند
برق را از سیم ها و آب را از لوله ها
دود را از حقه ی وافور سرقت می کنند
می برندت سوی خلوت، می کنندت پشت و رو
با زبان خوش نشد با زور سرقت می کنند!
جای اینکه سکه ای در کاسه ی کوری نهند
کاسه را هم از گدای کور سرقت می کنند
نیست چون تفریح و شادی توی این شهر بزرگ
عده ای تنها به این منظور سرقت می کنند!
خواستم دنبال مأموری روم، دیدم ولی
سارقان در پوشش مأمور سرقت می کنند...
برچسب ها :
جملات ناب ,
چهارشنبه 92/4/26 — azadnagar -
نظر بدهید
وقت تقسیم مال بیت المال دادِ سهم عقیل خود را زد....
یک نفر روز و شب سخنران بود ، حرفِ پر قال و قیل خود را زد
یک نفر شد رئیس و تا می شد چانه ی قوم و ایل خود را زد
یک نفر خانه در خیابان داشت ، یک نفر درد نان و دندان داشت
او ولی متصل به کُر بود و حرف آب قلیل خود را زد
گرچه از مردمان عادی بود ، اندکی فکرش اقتصادی بود
گفت: دایی ! زیاده عرضی نیست... برج های طویل خود را زد
یک نفر (( یا علی )) مکرر گفت ، دائم از عدل و داد حیدر گفت
وقت تقسیم مال بیت المال دادِ سهم عقیل خود را زد
پوسترها به روی هر دیوار پشت هم هی شعار می دادند
رندی از کوچه ها گذر می کرد ، خنده ی بی دلیل خود را زد
گفت:اصلاً به ما چه مربوط است؟ شاید اینها بهانه ای بود و
زندگی زور خانه ای بود و هر کسی چرخ و میل خود را زد
زندگی در مسیر جاری بود، کار مردم زمین سواری بود
آن یکی کُند ، کود خود را ریخت ، آن یکی تند ، بیل خود را زد
مثل فیلی بزرگ بود این شعر ، تا که آمد به خانه ای تاریک
هر کسی دست زد به یک جایش ، بعد هم حرف فیلِ خود را زد
برچسب ها :
جملات ناب ,
چهارشنبه 92/4/26 — azadnagar -
نظر بدهید
شهر مردگان....
ای عجب،این خلق را هردم دگرسان حالتی ست
گاه زیبا،گاه زشت،الحق که انسان آیتی ست
بند? وقتند،بی بیمِ بد و امیدِ نیک
جمله را هردم هیولایی و هر آن صورتی ست
گر زاحسان ضربتی زآنان بگردانی به مهر
حاصلت زان قوم در پاداشِ احسان ضربتی ست
گر یکی زآنان زند راه حقیقت،حقّه ای ست
وز کسی زایشان کند دعوی وجدان حیلتی ست
فی الحقیقت شان زانعام وزاحسان نفرتی ست
بالسویت شان به دشنام و به بهتان شهوتی ست
از رفیق این ناکسان را پند و حکمت نقمتی ست
وز عدو این سفلگان را بند و زندان نعمتی ست
ناصح ار پندی دهد،گویند در آن حیله ای ست
ظالم ار ظلمی کند،گویند در آن حکمتی ست
بس که این دونان عدوی خویش و یار دشمنند
دشمن ار زآنان کُشد یک تن،در آنان عشرتی ست
بس که اندر ذلّت و بی دولتی خو کرده اند
در نظرشان شنعت و دشنامِ سلطان رأفتی ست
در جراید شان یکی بنگر که از سر تا به بُن
یا به دونان مرحبایی،یا به پاکان شنعتی ست
از دماوند و ورامین بی خبر،لیک اندر آن
گه زژاپون مدحتی،گر زانگلستان غیبتی ست …
برچسب ها :
جملات ناب ,
دوشنبه 92/4/24 — azadnagar -
نظر بدهید
نطق آزاد و بیان آزاد است
روح آزاد و روان آزاد است
همه جا زمزمه ی آزادی است
پیر آزاد و جوان آزاد است
در هدف ساختن سینه ی خلق
تیر آزاد و کمان آزاد است
از پی ریختن خون بشر
تیغ آزاد و سنان آزاد است
اگر از وضع جهان نالانی
ناله آزاد و فغان آزاد است
بر سر خود بزن و نعره بکش
دست آزاد و دهان آزاد است...
برچسب ها :
جملات ناب ,
دوشنبه 92/4/24 — azadnagar -
نظر بدهید
سر چهار راه پشت چراغ قرمز بودم ...
کودکی دوان دوان سمتم آمد و گفت :
- آقا آقا ... چسب زخم نمیخواین ، ارزون
می فروشما ...
لبخندی زدم و گفتم:
- اگه تمام چسب زخمهایت را هم بخرم نه
زخمهای من
خوب می شود نه زخمهای تو ...
کودک نگاهم کرد و گفت: لاشی پول
نداری چرت و پرت فلسفی تحویلم نده.
برچسب ها :
جملات ناب ,