پنج شنبه 92/11/17 — azadnagar - نظر

دلال های هویت و حیثیت فلسطین ...

نسبتی وجود دارد بین انقلاب مصر و حرکت حماس در غزه. محمود عباس و سازمان فتح شباهت بسیاری به مبارک و حاکمیت او دارند. اسناد ویکی لیکس به روشنی نشان داد، محمود عباس و دولت او و صاحب عریقات مذاکره کننده ارشد تشکیلات خود گردان، حد اکثر دلال هایی بوده اند که بر سر هویت و حیثیت فلسطین با آمریکا و اسراییل معامله می کردند. بی دلیل نیست که پس از افشای مذاکرات دولت محمود عباس با اسراییل، و امتیاز دهی آنان در باره قدس شرقی و آوارگان فلسطینی، عریقات از سمت خود استعفا داد نکته دیگر داستانی که همه باور دارند، فساد مالی ست که در مغز استخوان تشکیلات خود گردان نفوذ کرده است .

چهارشنبه 92/11/16 — azadnagar - نظر بدهید

من نیز چون هر کس دیگری غالبا به دلایل سقوط اتحاد شوروی می اندیشم. چگونه این قدرت غول آسا به این سرعت و به این وسعت در هم شکست؟ در این باره نظریه های عالمانه بسیاری وجود دارد. اما به گمانم، در همه آنها یک توضیح ابتدایی مستتر است : این نظام جلو تغییر را می گرفت، از احکام مرده تغذیه می کرد و از جابه جا شدن طبیعی رهبران جلوگیری می کرد. سرانجام، وقتی خواستند دست به اقدامی بزنند، کار از کار گذشته و نوشداروی پس از مرگ سهراب بود.

الکساندر دوبچک

دوشنبه 92/11/14 — azadnagar - نظر بدهید

در فروپاشی شوروی اگر چه توطئه های دشمنان و غیره بی اثر نبود ولی عامل اصلی فروپاشی شوروی این بود که جامعه ای با سطح بالایی از تکنولوژی می خواست از یک حکومت غیر دموکراتیک با یک سانترالیسم بسیار آهنین و خشن و عبوس برخوردار باشد.  در حالی که اینها غیر قابل جمع هستند و به دلیل همین عدم تناسب به تدریج تَرَک ها و شکاف ها ظاهر شد و نهایتاً این جامعه فروپاشید.

شنبه 92/11/12 — azadnagar - نظر بدهید

یکی از عوامل اصلی در غیر اخلاقی شدن جامعه را می توان حضور سنگین و منحوس استبداد دانست. نظام استبدادی، تنها نظامی زورگو نیست بلکه اساساً یک نظام ضد اخلاقی و رذیلت پرور است. در کنار هر نظام سیاسی استبدادی ای، شجره ی خبیثه ای می روید که حشرات رذائل بر روی آن رشد می کنند چرا که در چنین نظامی، قانون به هوس ها، امیال و گفته های شخص مستبدی بدل می شود که در راس نشسته است، در نتیجه دیگران که در حاشیه و در دامنه ی این قلّه قرار دارند، برای رسیدن به قله بر یکدیگر سبقت می گیرند و در سبقت گرفتن، همه را زیر پای خود له و هر حقّی را لگد می کنند. هدف، تنها بالا رفتن از نردبان قدرت و نزدیک شدن به راس است.

شنبه 92/11/12 — azadnagar - نظر بدهید

متاسفانه ما به یک ملت بسیار غیر اخلاقی بدل شده ایم. قطعا اخلاق به معنای تعارف کردن و احوال پرسی نیست. آن هنگام که مسائل و چند راهی های جدی پیش روی ما قرار می گیرد و می طلبد که به حق و قانون و انتخاب درست گردن نهیم، آشکار می شود که بهره ی ما از اخلاق تا چه میزانی است.

فضیلت از جایی شروع می شود که آدمی از «خود مداری» به «دگر مداری» عبور کند.... هر چه دگرمداری در زندگی آدمی ضعیف تر باشد، اخلاق نیز ضعیف تر خواهد بود و این بلایی است که بدان مبتلا شده ایم.

پنج شنبه 92/11/10 — azadnagar - نظر بدهید

علمای دینی ما اساساً همیشه از عقب می آمدند یعنی خودشان خواستار و پیش گام در انداختن این گونه طرحهای نوین و کلان نبوده اند. هیچ فقیه و عالم دینی ای کاری و اقدامی برای براندازی نظام ارباب – رعیتی انجام نداده است.

سه شنبه 92/11/8 — azadnagar - نظر بدهید

سلسله مباحث راه ناهموار :

آدمی وقتی سرکوب و آزادی اش سلب می شود، زمینه و بستر رشد خود را از دست می دهد.

یکشنبه 92/11/6 — azadnagar - نظر بدهید

دموکراسی یعنی آن نظامی که مخالفت مخالفان را در خود هضم می کند. دقیقاً در این جاست که پای نقد سیاسی به میان می آید. اگر نظامی دمکراتیک نباشد، این نقد سیاسی بلافاصله تفسیر به براندازی می شود اما اگر نظام دمکراتیک باشد، این نقد سیاسی جای خود و وزن خویش را پیدا می کند. لذا در اینجا درسی هم برای حکومت ها و قدرت های سیاسی موجود داریم : هاضمه ی حکومت و سیاست را فراخ کنید، چارچوب را گشاده تر کنید، تنوّع و تکثّر را پذیرا باشید، نهادهای سیاسی خود را چنان بنا کنید که پذیرای تکثّر و تحول باشند.

حکومت ها نباید خود را بر روی فکری واحد و یا تفسیری واحد بنا کنند بلکه باید از مصالح مختلف استفاده کنند. فقط در این صورت است که می توان اندیشه ی براندازی را عقب انداخت و یا طرد کرد.

یکشنبه 92/11/6 — azadnagar - نظر بدهید

دیروز صاحبدلی می گفت: مرحوم آیه الله حاج اقا رحیم ارباب برایم تعریف کرد :
وقتی شصت و چند ساله بودم. یکی از دوستان برایم نامه ای نوشته بود. از من خواسته بود در باره مسایل روز و سیاست اعلام؛ نظر کنم. به او گفتم: فلانی شصت سال پیش که کودک بودم. مرغ خانگی داشتیم.مادرم پنج تخم مرغ زیر مرغ خوابانده بود. روزی دیدم جوجه ها دارند نوک می زنند و پوسته تخم مرغ را می شکنند تا بیرون بیایند. یکیشان نتوانست پوسته را بشکند. به خیال خودم خواستم به او کمک کنم. تخم مرغ را شکستم اما جوجه مرد. اکنون شصت سال است که گرفتار همان جوجه هستم...
منطق امام علی علیه السلام هم همین بود. برای تمام دنیا حاضر نبود، بال ملخی را از دهان مورچه ای بگیرد. و تمام حکومت جهانی اش از نعلین مندرسی کم ارزشتر بود.

شنبه 92/11/5 — azadnagar - نظر

همین که شخص بر مرکب قدرت سوار شد، معتقد می شود که حق این مرکب است که به کسانی که سر راه او می آیند، لگد بزند. به نحو بدیهی این اعتقاد را پیدا می کند و ذره ای حاضر نیست از آن تخلّف کند. گاه می گوید حکم خدا است و خدا از ما خواسته دیگران را از میان برداریم چون جلوی ما ایستاده اند. گاه می گوید حکم تاریخ است. گاه می گوید حقّ خودم است. این از اقتضائات اصلی قدرت است.