چهارشنبه 92/11/30 — azadnagar -
نظر بدهید
اسکار رومرو یکی از آن چهره های درخشنده مبارزه با ستم و سرکوب است. ماموران امنیتی، زمانی که رومرو در 24 آوریل 1980 موعظه می کرد، گلوله ای به قلبش شلیک کردند.
آرام و با شکوه ، با سربازان و جوخه های اعدام سخن می گوید:
"برادران شما هم بخشی از ملت ما هستید. آنانی را که به قتل می رسانید، این روستاییان، برادر شما هستند. هیچ سربازی مجبور نیست از دستوری که با احکام الاهی مغایرت دارد اطاعت کند. هیچ کس مجبور نیست از احکام غیر اخلاقی پیروی کند. زمان آن فرا رسیده است که به صدای وجدان خود گوش فرا دهید و نه به دستورات معصیت بار. از اجرای چنین دستورهایی شانه خالی کنید!
سلاح هایتان را به زمین بگذارید! شما هرگز مجبور به انجام فرامین حاکمان نیستید. ما از دولت می خواهیم که اصلاحاتی را که با خون مردم به دست آمده است به رسمیت بشناسد. به نام خدا به نام این ملتی که فریاد خواهی اش هر روز به آسمان ها بلند می شود، من از شما خواهش می کنم. من از شما تمنا می کنم. من به شما دستور می دهم که دست از سرکوب مردم بردارید."
گلوله ای شلیک شد و قلب اسکار رومرو را شکافت. بزرگترین جمعیت تاریخ السالوادور در تشییع جنازه اش حاضر شدند. ماموران امنیتی حکومت حدود پنجاه نفر از مردم را کشتند...
اسکار رومرو زنده تر شد. مردم السالوادور از او به مثابه یک قدیس نام می برند: سنت رومرو...
فیلم های حضور او در میان مردم در دست است. چشمانی که به رومرو نگاه می کنند و سرشار از اشکند. مجسمه رومرو را در کلیسای بزرگ وست مینیستر در جمع شهیدان قرار دادند...
برچسب ها :
راه ناهموار ,
سه شنبه 92/11/29 — azadnagar -
نظر
وقتی عقل قربانی شد ، چه ابزاری جای آن را خواهد گرفت؟ عاطفه، سلیقه. و وقتی دست تعصب از آستین عاطفه به در آمد و سوار بر مرکب توحش با شمشیر دگماتیسم در میدان بی منطقی مبارز طلبی کرد، کدام امید را به حکومت انسانیت می توان داشت. اولین قربانی این خصومت کور، انسانیت است.
برچسب ها :
راه ناهموار ,
سه شنبه 92/11/29 — azadnagar -
نظر بدهید
وقتی کسی باب تعقل را بر خود بست، آن گاه در حبّ و بغض را بر خود خواهد گشود. خود را از انتقاد دیگران محروم خواهد ساخت. با کنار زدن دیگران دچار عجب خواهد شد. فقط سخن همکیشان و همفکران خود را خواهد شنود.
برچسب ها :
راه ناهموار ,
سه شنبه 92/11/29 — azadnagar -
نظر
دفاع از یک نظام اسلامی با توسل به شیوههای غیراسلامی و بلکه غیرانسانی، همان قدر موفقیت آمیز است که کسی بخواهد با شرابخواری از سنت نبوی پاسداری کند.
برچسب ها :
راه ناهموار ,
سه شنبه 92/11/29 — azadnagar -
نظر
قدرت و اقتدار دو مقوله جداگانه هستند... در زمان ناصر الدین شاه در ایران، ناصر الدین شاه قدرت داشت ولی اقتدار نداشت. میرزای شیرازی قدرت نداشت، اما اقتدار داشت.
ناصر الدین شاه وقتی قرارداد تنباکو را با بلژیکی ها امضاء کرد، میرزای شیرازی گفت حرام است، حتی در اندرونی شاه هم وقتی به خانمش گفت برایم قلیان بیاور ، گفت حرام است. شاه گفت من می گویم بیاور. زن گفت کسی که مرا بر تو حلال کرده است، تنباکو را حرام کرده است، تنباکو را حرام کرده است و نمی آورم. این است معنای اقتدار.
اقتدار می تواند قدرت را کسب کند اما بر عکسش نمی شود. قدرت بدون اقتدار پاینده نیست
برچسب ها :
راه ناهموار ,
دوشنبه 92/11/28 — azadnagar -
نظر
لازمه رضایت شهروندان گردش دایم قدرت است. قدرت همچون آب می ماند ، آب اگر در یک جا راکد بماند، مرداب می شود و می گندد. مقامات مادام العمر مرداب قدرت هستند. در هر جامعه ای که شما مقام مادام العمر(مانند قذافی و مبارک) تعریف گردید، بدانید در آن جامعه قدرت به فساد می انجامد.
برچسب ها :
راه ناهموار ,
دوشنبه 92/11/28 — azadnagar -
نظر
داوری زمانه و تاریخ و مردم را در باره ژنرال مشاهده می کنند؟
می بینند که بزرگی فروشی بر مردم، هتک مردم، جهانی از توهم برای خود افریدن و میلیارد ها دلار هزینه توهم کردن، چه سرنوشت و سرانجامی دارد؟
سرزمینی که مردم از ترس همسایگان و بستگان و همکاران و مهمانان، در خانه خویش تابلو ها و تصاویر بزرگ و گاه تمام قد از قذافی به دیوار آویخته اند. زندگی در زیر نگاه سنگین کلنل جریان دارد. هرگاه کسی سخنی می گوید که می توان از آن به گونه ای مخالفت با قذافی تعبیر و تفسیر کرد. همه با نگاه با قذافی او را از سخن باز می دارند مردم همه دچار حالتی شده اند که انگار جهت خود را از دست داده اند. مثل کسی که دربرهوت گم شده است .
قتل قذافی با تمام هراسی که به همراه داشت، نقطه پایانی بود بر سال های سنگین وحشت یک ملت از حکومت خویش. حکومتی که در هر امری عقب مانده و کودن بود حکومتی که مبتنی بود بر ایجاد وحشت و نیز هزینه کردن سرمایه های مردم برای خویش و خانواده خویش.. حکومتی که مضحکه عالم و آدم و تاریخ بود.
برچسب ها :
راه ناهموار ,
یکشنبه 92/11/27 — azadnagar -
نظر
شما که نوشته مرا می خوانید دو گونه برخورد با آن می توانید داشته باشید. یا به محتوای این نوشتار می اندیشید و درست و نادرست آن را، از راه علم و منطق سنجش می کنید و یا می توانید از راهی آسانتر وارد شوید و به تعلقات نویسنده و انگیزه هایش و طبقه اش و حزبش بپردازید و آن گاه با موضع گیری نسبت به آن طبقه یا آن حزب یا آن انگیزه، تکلیف خودتان را نسبت به کل محتوای این سخنان معلوم سازید. این دومی است که نقاب فریب بر چهره دارد. گمان می رود روشی موجه و معقول است اما در باطن ، جز آسانگیری نسبت به افکار و فرار از مواجهه دقیق با اندیشه ها چیز دیگری نیست.
در این صورت شما نه از این نوشتار و نه از هیچ نوشته دیگری بهره نخواهید جست. ... این همان داوری متعصبانه است که فقط به درد این می خورد که شما را در اعتقاد به نظر خودتان بیشتر تشویق و تثبیت کند.
برچسب ها :
راه ناهموار ,
یکشنبه 92/11/27 — azadnagar -
نظر
یکی از مواردی که یک حکومت را نامشروع می کند، ظلم و جور است. تجاوز به حقوق شهروندان است. صفت عدالت آن قدر مهم است که اگر امر دایر شد، بین حاکم مسلمان ظالم و کافر عادل، و مسلمین بر سر دو راهی قرار گرفتند که بین این دو یکی را انتخاب کنند، مساله آن قدر مهم است که کافر عادل بر مسلمان ظالم ارجحیت دارد. فرمایش پیامبر است که می فرماید : حکومت ممکن است با کفر بپاید اما با ظلم نمی پاید.
در قرن هفتم وقتی که هلاکوی غیر مسلمان وارد ایران شد و خلیفه بغداد مسلمانی بود ظالم، آن زمان برخی علمای وقت از جمله سید بن طاووس فتوی دادند و طبق آن فتوی بود که خواجه نصیر الدین طوسی در رکاب هلاکو قرار گرفت و گفت اینکه هست مسلمان ظالم است و آن که آمده است کافر عادل است و لذا او را ساقط کردند و هلاکو را بر تخت نشاندند. حالا ممکن است مناقشه کنیم که هلاکویی که آمده بود، چندان عادل نبود اما به هر حال ظلمش کمتر از ظلم خلیفه عباسی بود.
برچسب ها :
راه ناهموار ,
شنبه 92/11/26 — azadnagar -
نظر
همین که لب به سخن می گشایی از تو می پرسند موضعت کدام است؟ نام حزبت چیست؟ طرفدار کدام دسته ای؟ و آن گاه بدون اینکه منتظر پاسخ بمانند، خود پاسخ این سوالات را نزد خود می دهند و مُهر و برچسب لازم را هم که آماده در انبان دارند بر پیشانی ات و بر سخنت می چسبانند و دلشاد از داوری خود و سرشار از غرور و سرور، و با اطمینان کامل از اینکه هم خودت را و هم سخنت را خوب شناخته اند و خوب خلع سلاحت کرده اند، تو را ترک می گویند . و تو می مانی و خودت. یعنی در می مانی که چه بکنی و چه بگویی و در برابر این سلاح، صلاح در چیست؟
در این غوغا صدا به صدا نمی رسد، گوشها مشتری زبانها نیستند و هوشها با هوشها سخن نمی گویند. گوشها را صداهایی دیگر و چشمها را سیماهایی دیگر پر کرده است. کلمات تو بر معانی دیگر حمل می شود و در آوای تو طنین دیگری شنیده می شود و زبان تو به زبان دیگری ترجمه می شود و دست آخر وقتی برمی گردی و به گفته خود می نگری می بینی که در قربانگاه سیاستها و موضعگیری ها چنان ذبحش کرده اند و چنان پوست از تنش برکنده اند که تو را از دیدن آن جثه بی رمق و بی خون شرم و دریغ می آید.
فریاد می زنی که چنین ناجوانمردی مکنید و فرزند را به جای پدر منشانید و حکم سخن را با سخنگو میامیزید و عقده را با عقیده یکی نگیرید، می بینی که از ورای نقاب دگماتیسم، فریاد می زنند که چشمان ما به این کج بینی عادت کرده است و شیطان ذهن ما این شیوه اختلاط نا میمون را خوشتر می دارد و کار ما بدین طریق روانتر پیش می رود.
برچسب ها :
راه ناهموار ,