دوشنبه 92/10/30 — azadnagar -
نظر بدهید
آخر برج شد ست
زیر اقساط و بدهکاری ها
باز دارد کمرم می شکند
غصّه می ریزد در چاه دلم
من فرو رفته چو خر توی گلم
غم زندان ،غم برگشتن چک
خواب در چشم ترم می شکند....
***
نگران با من اِستاد ه زنم
لرزه افتاد ه ز ترسش به تنم
چونکه بی پولم و باز
ظرف چینی را بر فرق سرم می شکند.....
زرت من قمصور است
پول چندین قرن از من دور است
در چنین وضع قاراشمیش و نه چندان دلخواه
می رسد گلّه ی مهمان از راه!
یا که از بد بختی،
پای لنگ پسرم می شکند.....
باز بی انگیز ه
می روم توی کلاس
دم در منگم و از هول طلبکار و هراس
پای این نصفه سواد و هنرم می شکند ....
برچسب ها :
چرت و پرت ,
شنبه 92/10/28 — azadnagar -
نظر بدهید
هست در کشور ما قیمت کالا به خدا !
کمتراز ترکیه و از همه دنیا به خدا !
بس که گردیده ریال وطنی باارزش !
واحد پول جهانی شد ه هر جا به خدا !!
من ندانم که چرا هرکه سرکار آمد
اختلاسید و روان شد به کانادا به خدا !
ما که امروز گرفتار هزاراماییم
همه شب شکوه کنیم از غم فردا به خدا !
گرچه از زور تورم لبمان می خندد !
دل ما از ورم انباشته اما به به خدا !
نشود زندگی ات راحت و آرام وقشنگ
نیزبا کوشش و با کار و تقلا به خدا !
تا که راحت بتوانم بخورم ، وعده دهم !
بنده باید بروم در پی شورا به خدا !!
روز و شب غصه نخور چونکه پس از شونصد سال !
می شود کشور ما نیز اروپا به خدا !
برچسب ها :
چرت و پرت ,
شنبه 92/10/28 — azadnagar -
نظر بدهید
هست در کشور ما قیمت کالا به خدا !
کمتراز ترکیه و از همه دنیا به خدا !
بس که گردیده ریال وطنی باارزش !
واحد پول جهانی شد ه هر جا به خدا !!
من ندانم که چرا هرکه سرکار آمد
اختلاسید و روان شد به کانادا به خدا !
ما که امروز گرفتار هزاراماییم
همه شب شکوه کنیم از غم فردا به خدا !
گرچه از زور تورم لبمان می خندد !
دل ما از ورم انباشته اما به به خدا !
نشود زندگی ات راحت و آرام وقشنگ
نیزبا کوشش و با کار و تقلا به خدا !
تا که راحت بتوانم بخورم ، وعده دهم !
بنده باید بروم در پی شورا به خدا !!
روز و شب غصه نخور چونکه پس از شونصد سال !
می شود کشور ما نیز اروپا به خدا !
برچسب ها :
چرت و پرت ,
سه شنبه 92/10/24 — azadnagar -
نظر
«شهریست پر ظریفان وز هر طرف نگاری »
آرایش غلیظی ،چشمان هیز و آری ... !
زاهد چه خوب گفته: یک بیوه را زدم تور !
«دردست کس نیفتد زین خوبتر نگاری » !
«یارانه » ی خودم را دادم به اوو گفتم :
«کم غایت توقع بوسی است یا کناری »!
باید که تو بدزدی ،ای آنکه روی کاری !
«سال دگر که دارد امید نوبهاری »؟!
«می بی غش است دریاب وقتی خوش است بشتاب»
هرگز مکن توقف گر پول مفت داری !
رفتم به یک عروسی دیدم که هر رئیسی
«آنجا گرفته جامی بریاد روی ِیاری »!
یاران دروغ و روزه آنگه نماز خواند ن !
«دردیّ و سخت دردی ،کاریّ و سخت کاری »!
گردیده چونکه خرجم از دخل من فزونتر
«مشکل توان نشستن در این چنین دیاری » !
گفتم که بی بخاری ،قدری بخار ،آری
باید به تو فرو کرد با لوله ی بخاری !
در زیر پا«پرادو» اما بیا ببین تو
افکار و گفته هایش مانند عصر گاری !
نه اهل شیشه هستی ،نه اهل بنگ و بستی
درگوشه ای نشستی ،«حافظ »چرا خماری ؟!!
برچسب ها :
چرت و پرت ,
دوشنبه 92/10/23 — azadnagar -
نظر بدهید
از آدم ِبی دین و ریاکار حذر کن !
رفتی تو اگر جانب بازار حذرکن !
چشم همه دنبال ِتو و رقص کفل هاست !
قربان ِتو از تنگی شلوار حذر کن !
قربانی ِخودسازد واهداف ِکثیفش !
ازشخص ِشکمباره و پروار حذرکن !
یاراست که آخر بکند مُشت تورا باز
اسرارخودت حفظ کن ،از یار حذر کن !
هم کاسه ی انسان ِ فرومایه نگردی
از شخص فرومایه و بی عار حذر کن !
ریزد به تو در طی ّزمان زهر ِ خودش را
هی بوسه مَزَن برلب سیگار حذر کن !
اینقدر مگو آخ و مکن اوخ پسرجان !
هنگام بغل کردن دیوار حذر کن !
خواهی نشوی جن زده، بیمار روانی
از دوستی ِ آدم بیمار حذر کن !
مهمان چوشدی گاو مشو در سر سفره !
از سرزنش همسرو اغیار حذر کن !
چون باغ ِ هلو دیدی وتحریک نمودت
هی!خر مشواز عاقبت کار حذر کن !
از آدم بنگاهی و دلال جماعت
ای شخص فروشنده ،خریدار حذر کن !
برچسب ها :
چرت و پرت ,
یکشنبه 92/10/22 — azadnagar -
نظر
دراین دنیای بی سامان بشر پشم !
سواد و خواندن و شعرودگر ... پشم !
فقط پول است و پول است و فقط پول
سوادوعشق و شادی و هنر پشم !
ندارد احترام مادرش را
برای بچه گفتار پدر پشم !
نصیحت های آقای معلم
برای نسل نو باشد پسر پشم
ندارم پول تیغ و صاف کردن
رسیده ای خلایق تاکمر پشم !
بیا ریش مرا بتراش حلاج !
برای آن لحاف خود ببر پشم !
مرا دربانک و پشت گیشه ی خود
نیارددرحساب آن شیرنر،پشم !!
گذشته هشت روزازماه و پولم
کشیده ته، غذا شام و سحر پشم !
تصادف کردم وشد درخیابان
دوچرخم پنچرودربا سپر پشم !
سرودن با نوشتن :کار ِبی مزد
کتاب و شاعر والاگهر پشم !
ندارم چون پس اندازی پس ازاین
شب عید و وطن گردی ، سفر، پشم !
وطن باشد بهشت مایه داران
صفای ما و بی پول ِ دَمَر پشم !
شنیدم سکته کردی مایه داری
کشیده ریق ِ رحمت را به سر ،پشم !
رضایی شعرتو : بی مزّه باشد
به پیش ِ شاعر صاحب نظر : پشم !!
برچسب ها :
چرت و پرت ,
جمعه 92/10/20 — azadnagar -
نظر
خیابان ،چاله ، ناهموار کوچه !
بخیه خورده چون شلوار کوچه !
پراست از دوست دخترها ،پسرها
ز«حاجی اصغر »و«گلنار »کوچه !
لگدهای فراوان خورده ازخر!
زنیسان ،کامیون ،از بار کوچه !
زنی چاق و مسن را دیده شب ها
که داده بوسه براغیار کوچه !
شده انبار توهین ، فحش دادن !
همه جا از در و د یوار ،کوچه !
شنیده باد مردان کلان را
پراست از ادکلن بازار، کوچه !
برای خوردن آدم نماها
دهانش گشته چون کفتار کوچه !
بگوید کلی اسرارمگورا
اگر روزی کند اظهارکوچه !
نشاش ای یار اگر شاشت گرفته !
که بیزاراست از ادرارکوچه !
ازاین آلودگی های فراوان
کشیده خویش رابر دار کوچه !
حضور شهرداری ،بیل ،کندن !
نمانده لحظه ای بیکار کوچه !
زبس که دیده عشّاق جوان را
کند برعاشقی اصرار کوچه !
دیازپام خورده تا قدری بخوابد
زبس که مانده هی بیدار کوچه !
شب است و من ،بدهکاری ، نداری
من و دلتنگی و سیگار ، کوچه !
شنیدم دردهاتی گشته شاکی
زشوراها و از دهیار ،کوچه !
برچسب ها :
چرت و پرت ,
چهارشنبه 92/10/18 — azadnagar -
نظر بدهید
زر از ما بُرد و یک جایی نهان کرد !
همان کاری که آقای فلان کرد !
حساب شخصی اش شد پُراز آنکه
در آن از پول نفت ما روان کرد !
چو زندان رفت شد آزاد فورا
رفیقش« لطفهای بی کران کرد »!
ازاین دزدی و از این اختلاسات
«حسن»نالید و «حاج اکبر » فغان کرد !
دراین دنیا تراز اختلاسات
کهن ایران ماراقهرمان کرد !
به فکر سود شخصی بود کاسب
بهاراقتصادی را خزان کرد !
چپاول های دایم مردمان را
به کل بانکداری بد گمان کرد !
اگر گوید کسی که نیستم دزد
بدان خر گیرت آورده ،چاخان کرد !
چه ظلمی کرد آن شخصی که فورا
پنیر ده تومان را صد تومان کرد !
بهشت نقد را شد صاحب اینجا
کسی که اختلاسات کلان کرد !
فشار اقتصادی ، رشوه ،بعضی
«ژیان »کارمندان را «مگان » کرد !
چه معجونی است پول بی مروّت
گدای کوچه را شیرژیان کرد !
نباشد فایده در شعر گفتن
خوشا آن کس که رفت و فکر نان کرد !
برچسب ها :
چرت و پرت ,
دوشنبه 92/9/25 — azadnagar -
نظر
-
اول ترم:
.
.
سه روز مانده به امتحان:
.
.
دو روز مانده به امتحان:
.
.
شب امتحان:
.
.
یک ساعت مانده به امتحان:
.
.
سر جلسه امتحان:
.
.
هنگام خروج از جلسه:
.
.
یک هفته بعد از امتحان:
برچسب ها :
چرت و پرت ,
دوشنبه 92/9/11 — azadnagar -
نظر
آنکه سرمایه ی بسیار کلانی دارد
بیست سال است که یک جفت کتانی دارد !
ظاهرش چندش و درد آوروبسیار کثیف !
باطنش وحشت وآشوب ِ نهانی دارد !!
صاحب «ویلا» و« ژیلا»ست بسازو بنداز !
قشر زحمت کش ِما نیز ژیانی دارد !!
غمم این نیست که بیمارم و قاطی کردم !
چونکه این جامعه بسیار روانی دارد !!
خرِما گرچه خودش فاقد تحصیلات است !
شاداز این است که پالانِ گرانی دارد !!
خانمش گرچه خوش اخلاق، ولی می گوید :
«خانم آن است که آقای فلانی دارد »!!
نرسیدست چرا روزی صدساله ی او
ای خدا «حاج حسن »نیز دهانی دارد !!
خانمی را که دمِ پارک بلندش کردی !
برحذر باش که یک شوهر ِ جانی دارد !!
داخلِ صفحه ی غمناک حوادث دیدم
کشور ما چقَدَر قاتل و زانی دارد !
کارمنداست ولی اهل زدو بند و کلک !
هرچه دارد همه از رشوه ستانی دارد !
زن اومؤمن وخودفاسق و اهل نظراست !
«سوسن »و «نسترن »و«ژاله»،«بمانی » دارد !
نچریده است ولی شکرخدامی گوید !
پیرما ذوق ِ همین چشم چرانی دارد !
گرچه دزدیده و رفته است ،برو دنبالش !
دزدهمدست ِ شما نیز نشانی دارد !!
زاهدانه است اگر زندگی ظاهری اش !
خانه اش کاخ ودر آن آنچه که دانی دارد ،
داخلِ خانه ی خود حوری و استخرو سونا !
می و معشوقه ،جکوزی و جنانی دارد !!
داخل پارک خلافیدی ! وگیرافتادی !
غلت خوردن پسر خوب مکانی دارد !!
برچسب ها :
چرت و پرت ,