یکشنبه 92/6/3 — azadnagar -
نظر
تصور کنین دخترا برن جبهه جنگ !
تینا: اون دشمن رو تیر بارون کن
آواااا،نه حیفه خوشکله دلم نمیاد بکشمش! نمـے خوام!
طناز: اون پسره رو بمبارون کن
نه شبیه اشکان هس نمـے تونم بکشمش!
کتی تفنگ ها رو پر کن
باشه؛یه لحظه وایسا موهامو ببندم
نوشین خشاب ها رو بیار
أه یه سوسک داره رو خشابا راه میره!
شبنم اون پسره رو بکش
وای نه نمـے تونم خون ببینم!
پریسا هفتیرا رو پر کن
اه دیدین چی شد ناخنم شکست!
برچسب ها :
چرت و پرت ,
شنبه 92/6/2 — azadnagar -
نظر بدهید
خرها و اسبها
شاعر: اسماعیل امینی
اسبها در ابتدا خر بوده اند
بلکه از خر نیز خرتر بوده اند
اسبها خرهای پررو بوده اند
اهل غوغا و هیاهو بوده اند
اسبها که قوم و خویش قاطرند
اهل تبلیغات و عکس و پوسترند
آدمی وقتی که پُررو می شود،
گاه اسب و گاه یابو می شود
اسب، کت شلوار پوشید اسب شد
با فرودستان نجوشید اسب شد
اسب از نسکافه نوشی اسب شد
با ادا و شیک پوشی اسب شد
اسب شیر و قهوه می نوشد، خر آب
کارِ خر از سر به زیری شد خراب
سر به زیری شد بلای جان خر
ای پسر ! از سر به زیری کن حذر
خر تواضع می کند ، پس ابله است
دستش از میز ریاست کوته است
اسب شهرت یافت، بار خویش بست
خر به گمنامی دلی خوش کرده است
ای خر، ای راویّ اول شخص من !
باز هم عرعر کن و جفتک بزن
ای خر، ای دانای کل باربر
سمبل مردانگی از هر نظر
ای خر، ای افسانه سیّال ذهن !
عرعرت فریادِ بغضِ کال ذهن
جان فدای تار و پود عرعرت
زیر و بم، اوج و فرود عرعرت
خر خیالاتی شد و عرعر نمود
خر خیالاتی نمی شد، خر نبود
جفتکی زد، شاد شد، خندید خر
دیگر از اسبان نمی ترسید خر
دید اسبان انتخابش کرده اند
داخلِ آدم حسابش کرده اند
شاید او هم چند روزی اسب شد
صاحب عنوان و کار و کسب شد
خرّم و جفتک زنان و شاد، خر
یک دو گانمی رفت و راه افتاد، خر
خرّم و خندان خر از دوران نو
نعل نو، افسار نو، پالان نو
اسب شد خر، اسب، شد بر باد خر
یک دو گامی رفت و راه افتاد خر
تا بگیرد سهم خود از پول نفت
خر برفت و خر برفت و خر برفت....
برچسب ها :
چرت و پرت ,
جمعه 92/6/1 — azadnagar -
نظر بدهید
برو قوی شو
شاعر : محمد حسین حسامی محولاتی
کسی که صاحب عنوان و پول و اموال است
هزار نوکر مثل منش به دنبال است
به هر کجا که رود، خلق دور او جمع اند
ظهور حضرت او چون ظهور دجّال است
مگیر دیپلم و لیسانس و بی سواد بمان
چرا که وضع زمان بر مرادِ جهّال است
ز نرخ ماهی و اوضاع نان منال امسال
که این گرانی و این وضع ، وضعِ هر سال است
حقوق چون که بگیرم ، بیا و از نزدیک
ببین که بر سر تقسیم آن ، چه جنجال است
کلاه من به کف نانوا و پشتِ کتم
به دست موجر و کفشم به دست بقال است
بیا ز بنده شرمنده این سخن بشنو
تو را که عیش جهان آرزو و آمال است :
«برو غنی شو اگر راحت جهان طلبی
که در نظام طبیعت ، فقیر پامال است»
منبع : کتاب یک بغل کاکتوس ص 81
برچسب ها :
چرت و پرت ,
پنج شنبه 92/5/31 — azadnagar -
نظر
شاعر : عباس احمدی
آن کس که به دست وام دارد،
در بورس دو صد سهام دارد
اوقات فراغتش زیاد است
ده دیش به پشت بام دارد
همواره سری درون سایت
سه نقطه و دات کام دارد
بر دیدنِ فیلمهای سیما
البته هم التزام دارد
گاه محوِ جوانی زلیخاست ،
گه کف به لب از قطام دارد
ویلای فراخ در لواسان
که مرغ و خروس و دام دارد
کا بینت «ام.دی.اف» ندارد
اما سندِ به نام دارد
آنجا همه روزه با نگارش
دیم دام دارادام دارام دارد
ده مدرک دکترا و ارشد
از «از کلج داش غلام» دارد
از بس که لیاقتش زیاد است ،
چندین پُست و مقام دارد
حاجت به بیان نباشد البت
کاین پست، علی الدوام دارد
خسته شده بس که رفته عُمره
عزم سفر سیام دارد
خود از اثرات اسکناس است
گر حرمت و احترام دارد
نه لَنگِ عواید حلال است
نه وحشتی از حرام دارد
این شخص شخیص اگر چه طشتی
افتاده ز روی بام دارد ،
با این همه ، باز اعتباری
در قاطبه نظام دارد
«از خیل خواص بودن»ش را
از صدقه سرِ عوام دارد
از لطفِ خدا به اهل فقر است
این ملک اگر قوام دارد
خواننده خوب ! حال کردی ؟
شعرم چقدر پیام دارد !
منبع : کتاب یک بغل کاکتوس ص 34
برچسب ها :
چرت و پرت ,
چهارشنبه 92/5/30 — azadnagar -
نظر
آ شیخ حسن حرفی دارم
اگر که گوش بدی به من
یه باغی توی پاستور
که مهموناش میان میرن
تموم باغ پاستورُ هشت ساله که کودش دادن
بیا و تخم گل بپاش
گل به سر وطن بزن
چشم همه به دستت
پیر و جوون و مرد و زن
بِپا دلا رو نشکنی خیلی خطرناک حسن!!
نگی گرونی به تو چه؟
نگی تورم به تو چه؟
نگی که هر کی رفته تو خوشه سوم به تو چه؟
نگی که نرخ نون و آب و گندم به تو چه؟
نگی که گشنه موندن تموم مردم به تو چه؟
نگی توی محلِّ ما
ارزونی برای من!!
بِپا دلا رو نشکنی خیلی خطرناک حسن!!
اگه یه وقت رفتی سفر
چه خارجی چه داخلی
زیادی با خودت نبر
چه همکاری چه فامیلی
اگه یه وقت حرف می زنی
چه روی مبل چه صندلی
حرفای ناجور نزنی
چه از لولو چه از لی لی !!
به وعده هات پشت نکنی
چه با عمل چه با سخن
بِپا دلا رو نشکنی خیلی خطرناک حسن!!
ماموریت دادی اگه به یه وزیر بیچاره
پیام دوستی ببره پیام دوستی بیاره
نرسیده به آفریقا بهش نگی برکناره
گومبالا گومباش نکنی
همونجا طوی طیّاره
دادن حکم رو هوا
اصلا از امروز قدغن
بِپا دلا رو نشکنی خیلی خطرناک حسن!!
تو این چهار سال کارای
خوب خوبی ایکاش بکنی
تا رای مردم و بازم
تو صندوقا جا بکنی
نه این که با دوز و کلک
نونت و تو آش بکنی
تمام کشور و بخوای
صحنه دعواش بکنی
نگی جوونای وطن همه یه مشت خار و خسن
بِپا دلا رو نشکنی خیلی خطرناک حسن!!
به اسم قهر و آشتی
یازده روز خونه نری
بعد ببینیم بوتاک زدی
تا از چاوز دل ببری
دل می بری ببر ولی
نه با کارای سَر سَری
یه کاری کن دعات کنیم
نه اینکه نفرین بخری
کاری کن از خدا نخوایم
که زود بری توی کفن
بِپا دلا رو نشکنی خیلی خطرناک حسن!!
فکر نکنی باید همه صف بکشن پشت درت
فکر نکنی از صبح تا ظهر
باید بشن منتظرت
فکر نکنی فرشته ها همش
میان دور و برت
فکر نکنی مقدّسی
هاله نبینی رو سرت
ترسیده چشما به خدا
فکر نکنی اینا خُلن
بِپا دلا رو نشکنی خیلی خطرناک حسن!!
دیروز دادم به دست تو
تموم آب و گِلَمُ
شوخی و جدّی گفتمش
همین جا حرف دلم
تو راه مردم باشی اینجا می شنوی اِیولم
اما ازش دور نشی و سَر نبری حوصِلَمُ
خلاصه از ما گفتن
نگی کسی نگفت به من
بِپا دلا رو نشکنی خیلی خطرناک حسن!!
برچسب ها :
چرت و پرت ,
سه شنبه 92/5/29 — azadnagar -
نظر بدهید
توفانی ات امروز نسیمی شده است
اخلاق کشنده ات صمیمی شده است
هی، راست بگو، کجای کارت گیر است
این حقه برای من قدیمی شده است....
برچسب ها :
چرت و پرت ,
دوشنبه 92/5/28 — azadnagar -
نظر بدهید
اسلام ما که در دل کافر اثر نداشت
ای کاش هرچه هست مسلمان، عوض شود
قطع امید کرده است خدا هم از آدمی
باید امید داشت که شیطان عوض شود
گفته خدا که نعمت باران نمیدهم
تا آن زمان که اشک یتیمان عوض شود
هرجا که نیست آیه قرآن به نفعتان
فورا بگو که ترجمه آن عوض شود
در بین ما سفارش همسایهها شده
پس جای ما و ملت افغان عوض شود
حرف بدی نگفت به من شاطر محل
باید که در دهان تو دندان عوض شود
قبل از تصاعدی شدن قبض برق خود
حتما چراغ گوشه نشینان عوض شود
دیدم که قبض گاز منازل نجومی است
گفتم خدا کند که زمستان عوض شود
وقتی علاج مردم بیچاره هست پول
دفترچههای بانکی و درمان عوض شود
درخواست از وزارت بهداشت کردهایم
تا نرخ زیرمیز پزشکان عوض شود
یکهو خزانه را ببری کار راحتی است
اما به شرط آن که نگهبان عوض شود...
برچسب ها :
چرت و پرت ,
یکشنبه 92/5/27 — azadnagar -
نظر بدهید
با حالت بین خشم و تهدید
دیروز پدر ز بنده پرسید
آخر تو چرا چنینی ای خر
بر واژه خر نمود تاکید
ادامه مطلب...
برچسب ها :
چرت و پرت ,
جمعه 92/5/25 — azadnagar -
نظر بدهید
دزدی
کهنه دزدان که ز مالِ فقرا می دزدند
نان خشکیده ز انبان گدا می دزدند
رحم بر عاجز و افتاده ندارند روا
از کران سمعک و از کور عصا می دزدند
ادامه مطلب...
برچسب ها :
چرت و پرت ,
پنج شنبه 92/5/24 — azadnagar -
نظر بدهید
حرف حساب ...
دانی که چیست دولت ؟ دیدار یار دیدن
یک چای داغِ لب سوز، با قند سر کشیدن
عالی ست با مکافات فوق لیسانس گشتن
وان گه سماق ها را با دوستان مکیدن
پز می دهی که بازار از جنس هست لبریز
کو پول و کو درآمد؟ کو قدرت خریدن؟
ما روز و شب به ناچار شب کار و روز کاریم
اما همیشه لنگیم با این همه دویدن
ای بخت لامُروّت! تو معرفت نداری؟
حدّ و حساب دارد خوابیدن و کپیدن
روزی سه چار ساعت، ما و صفِ اتوبوس
اما شما و هر روز در بنزها لمیدن
تو کاهی، ای درآمد! خرج است همچنان کوه
داری عجب تخصص در کار ور پریدن
وقتی که نیست پارتی، قارداش! نتیجه یوخدور
در جستجوی کاری هی گیوه ور کشیدن
پیش رئیس رفتن سودی جز این ندارد:
حرفِ حساب گفتن، پرت و پلا شنیدن
برچسب ها :
چرت و پرت ,